حمید تیموری
حمید تیموری
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

از رایگان دوری کنید!


آیا تابحال به این نتیجه رسیدید که رابطه‌ی عاطفی شما به پایان رسیده، اما چون برای اون هزینه‌های زیادی کردید حاضر به بیرون اومدن از رابطه نیستید و تصمیم می‌گیرید که اون رو هر طور که شده ادامه بدید؟!
یا یک فصل از سریالی رو که خیلی باب شده نگاه می‌کنید، اما متوجه می‌شوید که از آن خوشتون نمیاد. آیا حاضرید از تماشای اون دست بکشید؟ یا این که چون ساعت‌ها برای اون وقت گذاشتید به دیدن اون ادامه میدید؟

بزارید براتون با یک تجربه ای که در زندگیم بدست اوردم، توضیح بدم چرا این اتفاق برامون رخ میده.

هیچ وقت یادم نمیره در زندگیم، یه آقایی بود که جلسات فروش و بازاریابی میزاشت و سخنرانی میکرد (متاسفانه، اسمشون رو نمی تونم بگم). هر ساله هم تعداد زیادی برای جلسات این آقای سخنران ثبت نام میکردن. اون زمان سال 91 برای جلسه‌ی 45 دقیقه ای 850,000 تومان (معادل 8.5 میلیون الان) باید پرداخت میشد. خیلی از شرکت کنندگان توی صف بلیط دست و پا میزدن. اون وسط آقای شرکت کننده ای بود که خیلی تمایل به حضور داشت ولی نمیتونست هزینه جلسه رو پرداخت کنه. وقت برگزاری جلسه رسید و زمانیکه آقای سخنران وارد ساختمان میشد ناگهان آقای شرکت کننده دست او رو گرفت و کلی خواهش و تمنا کرد که شما الگوی من هستید و یکسال منتظر این لحظه هستم و پول کافی ندارم! من ماشین و ساعت آقای سخنران رو که دیدم، گفتم برای ایشون پول مهم نیست و باید درخواستشو قبول کنه. اما در کمال تعجب آقای سخنران گفت که باید تمام 850,000 تومان هزینه جلسه رو فراهم کنید و حتی یک ریال تخفیف هم ندارد! جلسه شروع شد و من خیلی ناراحت و متعجب با گارد به سخنرانی های ایشون گوش میدادم. در پایان سخنرانی نتونستم خودم رو کنترل کنم و رفتم پیش آقای سخنران :)
پرسیدم چرا به اون آقای که خیلی علاقه مند و مشتاق بود که در جلسه شما شرکت کنه، حداقل تخفیف ندادید. شما که وضع مالی خوبی دارید؟!
در پاسخ گفتن، فکر میکنی 850 هزار تومان برای جلسات من، با توجه به محتویاتی که گفتم، خیلی ارزونه؟
من گفتم صادقانه بخوام بگم، بیشتر چیز هایی که گفتید توی اینترنت موجود بود و من توقع این محتویات رو نداشتم.
در پاسخ گفتن، محتویاتی که گفتم اصلا مهم نبود و خود منم از کلیشه ای بودن محتوا خبر دارم. اما 850,000 تومانی که برای این جلسه پرداخت کردی مهمه و همیشه در ذهن تو میمونه.
و واقعا هم همیشه در ذهن من موند!
اوایل درست متوجه منظورشون نشده بودم اما بعدا با یک اصل بازاریابی به نام سوگیری ذهنی “هزینه‌ی هدر رفته” (Sunk Cost Fallacy) مواجه شدم.
به طور کلی تعریف این سوگیری ذهنی اینه که هنگامی که فرد زمان، انرژی و سرمایه‌ی خود را صرف انجام فعالیتی یا تصمیمی می‌کنه، به تلاش و کار خود برای اتمام اون ادامه میده. ما انسان‌ها به شدت وابسته به چیزهایی هستیم که براشون زمان، انرژی و هزینه صرف می‌کنیم.
خیلی این اتفاق در زندگی ماها رخ میده و مهم اینه که شما دچار این سوگیری ذهنی نشید و در زندگی مواظب خودتون باشید چون اون بیرون بازاریابان حرفه ای منتظر لحظه ای هستن که ذهن ما دچار این سوگیری بشه و تور خودشون رو برای ماهی گیری پهن کنن.

این قضیه هم خیلی بد نیست و می تونید با تبدیل اون به یک جزء مفید مثل بازاریابان، در منافع شخصی خودتون استفاده کنید.

بازاریابیفروشسوگیریبازاریاب
سرمایه‌گذار فرشته، ویدیو بلاگر، بنیان‌گذار ایران‌فیلم، هنرجوی بازیگری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید