یادمه کلاس چهارم بودم. یه بار پای تخته، معلم ازم خواست ضرب ۸ در ۷ رو بگم. با اعتماد به نفس گفتم: «۵۴!» صدای خندهی بچهها هنوز تو گوشمه. معلم اخم کرد، گفت: «بازم بیفکر حرف زدی!» از اون روز به بعد، هر بار میخواست یکیو صدا کنه پای تخته، سرمو مینداختم پایین. فقط واسه اینکه دیگه اون حس تحقیر تکرار نشه.
اون روز نفهمیدم چی شد، ولی یه چیزی تو مغزم خاموش شد. یه چیز کوچیک، ولی مهم: جرئتِ اشتباه کردن.
از اون روز به بعد، هرجا احتمال خطا بود، من عقب میکشیدم. کمکم یاد گرفتم اشتباه = آبروریزی. نه فقط تو مدرسه، تو زندگی، تو کار، تو رابطهها… هرجا باید یه ریسک کوچیک میکردم، صدایی تو ذهنم میگفت: «نکن، خراب میکنی.»
ولی بعداً فهمیدم، خیلی دیر... اون چیزی که خاموش شده بود، نه فقط جرئت بود. بلکه مکانیزم یادگیری مغزم بود.
اشتباه، قویترین سیگنال یادگیری توی مغزه. از نظر علمی، وقتی اشتباه میکنی، مغزت—بخصوص بخشی به اسم Anterior Cingulate Cortex (ACC)—بهشدت فعال میشه. یعنی چی؟ یعنی مغز تشخیص میده مسیر اشتباه بوده، نورونها شروع میکنن به بازسازی، و یه فاز یادگیری عمیق فعال میشه که حتی توی موفقیت هم تجربهش نمیکنی. علم اسم این پدیده رو گذاشته: Error-Related Brain Activation.
یعنی چی؟ یعنی شکست خوردی؟ سوتی دادی؟ خراب کردی؟ اگه بهجای سرزنش، تحلیلش کنی، مغزت همون لحظه با بیشترین عطش شروع میکنه به ساختن نسخهی بهترت.
اما چرا اغلب این اتفاق نمیافته؟ چون ما از بچگی شرطی شدیم به یه واکنش غلط: خطا یعنی ترس، خطا یعنی سرزنش، خطا یعنی تحقیر. درحالیکه باید یاد میگرفتیم خطا یعنی بالاترین درجه فعال شدن سیستم یادگیری مغز اگرررر بهش فرصت بدی و بجای افسوس و سرزنش، تحلیل کنی، میتونه تو رو ارتقا بده.
دارم سعی میکنم دفعه بعد که یه اشتباه کردم، یه تصمیم بد گرفتم، یه جواب اشتباه دادم، یه واکنش نابهجا نشون دادم، یه آدم اشتباه رو انتخاب کردم، بهجای اینکه بگی «با این اشتباه له شدم»، فقط یه جمله از دل علم به خودم بگم: الان مغزم بیداره. الان وقتشه که بسازم، نه بسوزم!
و همون کاریو بکنم که شاید نسل قبل ازم دریغ کردن: تحلیل کن. اصلاح کن. دوباره امتحان کن.