shaparak
shaparak
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

در جستجوی معنا

برای رسیدن به معنا باید ۸ فصل زجر خالص را بنوشید بی آنکه بدانید چرا چنین چیزی لازم است؟

شاید برای ویکتور فرانکل، نویسنده کتاب، اردوگاه کار نازی ها بدترین نقطه دنیا و بدترین نقطه زندگیش باشد، اما این بدترین برای هر فرد و در هر شرایطی می تواند متفاوت باشد.

همانگونه که خواندن چیزی بهتر از حال خودمان ما را به سوی بهتر شدن میل می دهد، خواتدن چیزی بدتر از حال خودمان ما را به سوی بدتر شدن پایین می کشد، و 8 فصل اول این کتاب از دسته دوم است. بخاطر همین خواندن آن را به بقیه توصیه نمی کنم. مگر می شود شما روانشناس باشید و ندانی این ۸ فصل چه می کند با روان مخاطب؟ پس با چه انگیزه ای می نویسد؟

برای فهم انگیزه نویسنده لازم است در آلمان زندگی کرده باشید تا بدانید کوره آدم سوزی چیست! هیتلر چه جنایتکار بی مانندی بوده! و خفقان در تاریخ چگونه آزادی بیان خوانده می شود! شما برای آنکه در آلمان حرفی بزنید باید اول یک لگد به هیتلر و یک آه برای جانباختگان کوره ها بکشید، چه برسد برای آنکه بخواهید نظریه جدیدی برخلاف نظر روانشناس مشهور، فروید، ارائه دهید. هرچه لگد بیشتری بزنید، رسانه ها شما را پر رنگ تر و با ارزش تر می کنند.

تناقض های نویسنده در توصیف اسارتش در ارودگاه نازی ها کم نیست. نگهبانان اگر می زدند که ظالم بودند و اگر سکوت می کردند که میگفت ما آدم هم حساب نمی شدیم که حداقل فحش بخوریم. در حالیکه افتخارش پزشکی نکردن در ارودگاه است (مگر برای مدت کوتاهی در اواخر دوره اسارت)، کمی جلوتر معلوم میشه تنها کسی بوده که با سر این پیشنهادات را قبول می کرده (که البته بعنوان یک پزشک درستش هم همینه). اگرچه می گوید بیماران و نقص عضو ها بی رحمانه به کوره برده می شدند، باز افراد خسته و ناقص در داستان کم نیستند. مثلا چگونه تیفوسی ها را بجای فرستادن به کوره آدم سوزی، به پزشک می سپرند؟! مگر وقت اسیر در اردوگاه کار بی ارزش است؟!

در مجموع اغراق در زمینه اردوگاه نازی ها فراتر از حد تصور است و هیچ بشری خفقان و تحقیر آلمانی تبارها را تجربه نکرده است که نمی توانند کلامی در مورد تاریخ خود صحبت کنند، چه برسد به آنکه بپرسند چگونه؟

در تمام خاطرات فرانکل، کوره های آدم سوزی، تصوری است که با ترسش زندگی می کردند تا حقیقتی که از آن بگریزند! همانگونه که امروز نیز ابزاری برای سرکوب خواسته های مردم است، تا تاریخی که بتوان از آن عبرت گرفت.

با این حال باید از خود بپرسم چگونه بشر به جایی می رسد که همنوعانش را در کوره بسوزاند؟ آیا روش بی دردتری برای کشتن نبوده است؟ مگر مزیت سوزاندن به بقیه روش ها چه بوده؟

اما وقتی به بخش دوم کتاب می رسیم داستان کاملا متفاوت می شود. در میان امواجی از ناملایمات به ساحل معنا می رسید. پس خواندن این بخش را توصیه می کنم. در این نقطه است که علت قرار دادن این کتاب در بین کتاب های امیدزای چالش طاقچه را متوجه می شوید. این بخش دوم بعدها به کتاب اضافه شده و اگرچه قرار است به شفافیت بخش اول کمک کند، به شخصه هیچ ربطی بین این دو نیافتم. بله! در شرایطی که شما همه چیز خود را از دست داده اید و تنها کالبدی برهنه برایتان باقی مانده، زمانی که آینده ای برای خود متصور نیستید، هویتی ندارید و زیر شکنجه های جسمی و روحی بی هدف کار می کنید، چه چیز شما را به جلو می راند؟ چرا ادامه می دهید؟

فرانکل بعنوان یک روانپزشک اتریشی معنای زندگی را علت آن معرفی می کند. این معنا برای هر کس می تواند متفاوت باشد، از خانواده تا مذهب، و طبیعتا هرچه عمق معنا بیشتر باشد انسان بیشتر دوام می آورد.

بدین ترتیب، فرانکل بنیانگذار معنا درمانی می باشد و معتقد است اگر در روان کاوی فرد نسبت به امور غریزی آگاهی پیدا می کند، در تحلیل وجودی یا معنا درمانی فرد از امر معنوی یا وجودی خود آگاه می شود. او مانند نیچه معتقد است کسی که چرایی زندگیش را بیابد، چگونگی اش را نیز خواهد یافت.

در اردوگاه اجباری هر حادثه ای موجب می شود زندانی کنترل خود را از دست بدهد. تمام هدف های عادی زندگی از او گرفته می شود. تنها چیزی که برایش باقی می ماند "واپسین آزادی های بشری است". آزادی در انتخاب شیوه اندیشه و برخورد با یک سری حوادث.

و حال باید بپرسیم فارغ از آنکه در چه مخمصه ای گیر کرده ایم و چه برای ما پیش می آید، معنای زندگی ما چیست؟ و این معنا چقدر برای پیش راندن ما و غلبه بر مشکلات قوی است؟ این معنا تا کجا می تواند ستون هویت و انسانیت ما را حفظ کند؟ و اصلا ماموریت ما در زندگی چیست؟


https://taaghche.com/book/4206/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%AC%D9%88%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7




معنای زندگیآزادی بیانچالش کتابخوانی طاقچهامیدحال خوب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید