خب قراره توی این رسی مقاله از چیتر 115 به بعد رو تحلیل و بررسی کنیم تا اگر خوب متوجه داستان نشده اید متوجه بشید !
-
لازم نمی بینم بگم که این مقاله چیتر 115 رو کاملا اسپویل می کنه پس اگر نخوندید دست نگه دارید و بعد خوندنش این مقاله رو مطالعه کنید
این چیتر از جایی شروع می شه که هانجی صدای انفجار نیزه رعد رو می نشوه و می فهمه که صدا از محل نگهداری زیک میاد
هانجی و هنگ که باهاش بودن(هنگی که ارن فرستاده بود تای جای زیک رو پیدا کنه ) با سرعت به سمت صدای انفجار می رن تا بررسی کنن چی شده در این لحظه ما به سراغ زیک می ریم که دو نصف شده و احساس می کنه که داره می میره ولی همون لحظه ما دختری با موهای زرد رو می بینم که جلوتر خواهیم گفت این دختر کیه و حسابی با این دختر کار داریم ناگهان یه تایتان بالا سر زیک ظاهر می شه و شکمش رو پاره می کنه و زیک رو درون دلش می زاره
بعد از پنل از زیک بی خبر می شیم و به منطقه ارن و می ریم سراع ارن جایی که یلنا با فرمانده پیکسیس صحبت میکنه و شراب که به اونا خورنده کنترل ارتش الدیا رو بدست گرفت
یلنا و افراد ارن ارتش رو با بازو بند های مختلف دسته بندی می کنن افراد یگریست بازوبند سفید و....
بعد از این پنل به سراغ هانجی می ریم که در زمان موازی داشت دنبال جایی که صدای انفجار بود می ریم در این پنل هانجی متوجه می شه که یه نفر در بوته گیر افتاده هانجی جلو می ره و می فهمه اون فرد لیوای بوده !
لیوای رو با صورت زخمی پیدا می کنه ولی نمی ده مرده یا زنده ؟!
هنگ هانجی یه تایتان می بینه که تبدیل به بخار می شه و از درون اون زیک در میاد افراد یگریست از زیک سوال می کنن که چه اتفاقی افتاد ؟ زیک هم در جواب می گه که یه دختر بچه که نمی شناختم خاک رو بهم سرشته می کرد تا بدن رو دوباره بسازه
زیک جایی بود که براش غریبه بود و تنها چیزی که می دید اون دختر مو زردی بود که قبلا دیده بود اونجا حس می کرد سال ها گذشته ولی در عین حال حسی داشت که چند لحظه گذشته
سپس در پنل بعدی دوزاریش می افته که اونجا مسیر هستش (توضیح بیشتری نمی دم تا اسپویل نشید )
و بعدش ماجرا کشته شدن سرباز ها به دست لیوای و.... توضیح می ده در اینجا سراغ گبی می ریم و ماجرایی که در انیمه دیدیم رو توضیح می ده !
پایان اسپویل