تازه، خنده دار، و سریع - فلش زمان خوبی در سینما است. عشق آشکار کارگردان اندی موشیتی به این شخصیت، صحنههای اکشن منحصربهفرد و پرپیچ و خم و داستان سفر در زمان را ثابت میکند و هرگز سفر احساسی قدرتمند بری آلن را از دست نمیدهد. اگرچه داستان لزوماً خدمات بیش از حد طرفداران آن را توجیه نمیکند و قسمت سوم کمی سخت است، اما این باعث نمیشود که فلش یک فیلم ابرقهرمانی جدی و یکی از بهترین تلاشهای DC در دوران اخیر و سرگرمکننده باشد.
فیلم فلش ، آخرین ابرقهرمان کامیکس دی سی که نمایش بزرگ خود را ارائه می کند، لباس سنگین وزن معمولی نیست. او نه خدایی به سبک قدیمی و نه جدید (مثلاً یک میلیاردر) است، بلکه یک نرد برقی است که به طور تصادفی، نه از روی اصل و نه از روی طراحی، به این گروه پیوست. خارج از یونیفورم، او یک آدم عادی، احمق و دوست داشتنی است. او واقعاً خیلی سریع روی پاهایش است، شرط میبندید. اما چیزی که باعث میشود او روی صفحه نمایش ظاهر شود، این است که وقتی همه چیز در اینجا بزرگتر و تیرهتر میشود، همانطور که همیشه در فورانهای این نوع انجام میدهند، او بیوزنی بازیگوشی را حفظ میکند.
این یک تسکین است، به ویژه با توجه به اینکه چگونه فیلم سعی می کند شما را به تسلیم وادار کند. اکشن-ماجراجوییهای بزرگ همیشه به تماشاگر تمرین میدهند، و شما را با شوکها و شگفتیهای خود به اطراف میچسبانند، اگرچه گاهی اوقات به نظر میرسد که فیلمهای ابرقهرمانی معاصر این نوع ضرب و شتم را به افراطهای جدید کشیدهاند. این ممکن است درست باشد، اگرچه فیلمها مدتهاست که از تماشای نمایش استفاده میکردند - وسایل آتشنشان، دکورهای مجلل - برای طعمهگذاری، قلاب زدن و به دام انداختن تماشاگران، به طوری که او مدام برای بیشتر التماس میکند. اگر این روزها این حمله غیرقابل اجتناب به نظر می رسد، تا حدی به این دلیل است که استودیوهای بزرگ اکنون به شدت از فیلم های ابرقهرمانی استفاده می کنند.
«فلش» یکی از قابل تماشاترین موارد است. این فیلم هوشمندانه، جاه طلبانه و نسبتاً سریع در دو ساعت و نیم ساخته شده است. داستان آهنگ بری آلن (ازرا میلر) و شخصیت ابرقهرمان او، فلش، در حالی که او در پیچک های رعد و برق پیچیده شده است. از زنجیره های فضا-زمان عبور می کند. و سعی می کند پدرش (ران لیوینگستون) را که به خاطر کشتن مادر بری (ماریبل وردو) در زندان است، تبرئه کند. همانطور که معمولاً در مورد فیلمهای ابرقهرمانی اتفاق میافتد، داستان مزخرف و پیچیده است - جای تعجب نیست که یک شخصیت از ترکیبی از اسپاگتی پخته شده برای توضیح یک موضوع اصلی استفاده میکند - اما نه فاجعهبار. فضای کلی شاداب است.
بخشی از این سرزندگی از میلر ناشی می شود، یک حضور پرتنش و تقریباً تب دار کاریزماتیک. (مشکلات خارج از صفحه نمایش آنها که به خوبی تبلیغ شده اند، مانند ابری بر سر این فیلم آویزان است.) البته برخی از جذابیت های فلش در شخصیت اصلی کمیک بوک، "سریع ترین مرد روی زمین"، که برای اولین بار در سال 1940 به نمایش درآمد (. از طریق سازندگان گاردنر فاکس و هری لمپرت) و در سال 1956 (توسط رابرت کانیگر و کارمین اینفانتینو) بازسازی شد. پنج سال بعد در شماره 123، این نسخههای فلش (نسخههای دیگری نیز وجود دارند) متوجه میشوند که در دو زمین به ظاهر مجزا وجود دارند. ایده ای که این فیلم با معرفی قلمروهای موازی کامیکس DC اجرا می شود.
این یک خودپسندی است که برای دومین بار که مایکل کیتون خندوانه به عنوان یک ریش خاکستری وارد میشود، در مورد یک وین مانور تقریبا متروکه صحبت میکند. با آویزان کردن لباس خفاش در واقعیت خود (در حالی که DC بارها فرنچایز را در ما راه اندازی مجدد کرده است)، به نظر می رسد که وقتی بری از راه می رسد، وارد فصل هاوارد هیوز از زندگی شخصی خود شده است. در خلاصه داستان، این دو به سرعت به هم می پیوندند، گرد و غبار فناوری Batcave را از بین می برند، ابروهای خود را در هم می کشند و لباس بلند می کنند، در حالی که سایر اعضای شرکت سهامی دی سی به مهمانی می پیوندند، از جمله آلفرد پنی ورث (جرمی آیرونز)، ژنرال زود (مایکل شانون) و سوپرگرل (ساشا کال).
زمان ورود این بازیکنان شرکت مانند حضور مهمان ویژه است - خانم ها و آقایان، زود زانیاک! - و بدیهی است که آنها قصد دارند مؤمنان واقعی را خوشحال کنند. تا حدی، آنها همچنین احساس میکنند که برای تقویت فیلم اکشن فلش در اولین سفر مستقل او آورده شدهاند. مملو کردن صفحه با نامهای معتبر برای محافظت از شرطبندیهای گرانقیمتشان، یک بازی قدیمی استودیویی است، چه در یک نمایش موزیکال دهه 1920 و چه در فیلم فاجعهبار دهه 1970. منطق اینجا هرچه که باشد، نتایج سرگرمکننده هستند، و دیدن کیتون که اولین بار در فیلم تیم برتون در سال 1989 نقش بتمن را بازی کرد، بسیار خوشحال کننده است. به نظر می رسد که او اوقات خوبی را سپری می کند، و وقتی با تایید در آینه نگاه می کند، به راحتی در تحسین خود سهیم می شود.
کارگردان اندی موشیتی که بر اساس فیلمنامهای از کریستینا هادسون کار میکند، این قطعات را چرب نگه میدارد و به سرعت حرکت میکند، هرچند که تقریباً به محض شروع فیلم آن را به باد میدهد. با یک بیت طولانی غیر خنده دار باز می شود که در آن بری، که دیر به سر کار می آید، یک ساندویچ از یک سرور پوکی سفارش می دهد. (این که شرور اول داستان یک کارمند خدمات باشد یک انتخاب است.) در حالی که آن مرد دستور را آماده می کند، بری به فلش تبدیل می شود تا به بتمن جهانش (بن افلک نامشخص) کمک کند تا تعدادی شرور را بفرستد. همانطور که انتظار می رفت پیش می رود - بم، اسپلات - اما بعد یک بال بیمارستان فرو می ریزد و نوزادان تازه متولد شده پرواز می کنند و به سمت خیابان می روند.
این یک چیدمان وحشتناک است که موشیتی برای خندهها شیر میدهد که هر چه طولانیتر و مضطربتر میشود و صحنه پرشورتر پخش میشود. پوچ، ظالمانه، دیجیتالی ساخته شده و نیازی به این نیست که بگوییم فلش روز را نجات خواهد داد. مشکل اینجاست که موشیتی، که استعداد خرد کردن اعصاب شما با تصاویری از به خطر افتادن کودکان را دارد (همانطور که در فیلم های ترسناک "It" نشان داد)، به وضوح از این نوزادان در هوا راضی است که مدام خودنمایی می کند (تبدیل مایکروویو به یک حوضچه)، که سکانس را هم از کمدی عجیبش و هم از هر تنشی که ممکن است قهرمانی فلش را طنین انداز کند، خالی می کند.
فیلم کم و بیش بهبود می یابد و در شیار پر جنب و جوش خود مستقر می شود، حتی اگر فلش به طرز عجیبی حضوری نامشخص باقی بماند. احاطه کردن او با ابرقهرمانان بزرگتر ممکن است برندسازی منطقی باشد، اما اثر خالص این است که فیلم هرگز فلش را بهطور متقاعدکنندهای بهعنوان یک موجودیت مستقل و مطمئن معرفی نمیکند. این ممکن است باعث شود که میلر در آینده نقش او را بازی کند. چه کسی می داند؟ سال گذشته، میلر از رفتار آنها عذرخواهی کرد و گفت که آنها به دنبال درمان برای "مسائل پیچیده سلامت روان" هستند. من "فلش" را به اندازه کافی در حین تماشای آن دوست داشتم. اما فکر کردن و نوشتن در مورد آن و هر چیزی که از بین رفته است آزاردهنده بوده است - زندگی واقعی راهی برای تلقین خود به تخیلات حتی بهتر ساخته شده است.
بری در اقتباسی آزاد از رویداد کمیک Flashpoint که به نظر میرسد نسخه متمرکزتر و بهروزرسانی ارزشمندی برای منبع 2011 است، از توانایی جدید خود در سفر در زمان برای خنثی کردن آسیبزاترین رویداد زندگیاش استفاده کند: قتل مادرش. زمانی که او کودک بود. با استفاده از قوانین سفر در زمان شبیه به بازگشت به آینده، فلش به داستان دو بری آلن، دو بتمن و دو نسخه از تداوم فیلم های دی سی تبدیل می شود. آنچه در ادامه میآید یک نمایش اخلاقی صمیمانه و بهطور شگفتانگیز طنزآمیز است که در آن بری باید آنچه را که اعمال خودخواهانه و غمانگیزش به بار آورده است، آشتی دهد. این به ویژه در گفتن داستانی که شامل اصل کامل فلش باشد، بدون اینکه در واقع یک فیلم داستان اصلی معمولی باشد، موثر است.
قابل توجه است که هنوز هم میتواند همه اینها را نشان دهد، زیرا برای فیلم دوبله فارسی به نام فلش، مطمئناً تعداد زیادی بتمن در آن وجود دارد. حتی اگر در سکانسهای اکشن طولانی بتمن و ارجاعات آشکار متعدد به فیلمهای تیم برتون بتمن افراط میکند، اما هرگز داستان بری را تحت الشعاع قرار نمیدهد. دو بتمن در تضاد با جلوهای عالی و برجستهکردن مصیبت باری هستند، شوالیه تاریکی بن افلک اظهار تاسف میکند که جای زخمها نباید از بین برود، زیرا ما را همان چیزی میسازند که هستیم، و مایکل کیتون اعتراف میکند که ایده توانایی داشتن جذابیت دارد. برای رفع این همه درد به عنوان مردانی که در کودکی در اثر خشونت یتیم شدهاند، وجوه مشترک زیادی با هم دارند و بنابراین غذای فلسفی آبدار برای فکر کردن بری فراهم میکنند. به نوبه خود، افلک بیشتر از هر زمان دیگری در نقش بتمن و بروس وین با یک اجرای (به احتمال زیاد پایانی) که تماماً کاری است و غمگین با طنز کاملاً سنجیده ای از طنز خشک به نظر می رسد.
افلک در نقش بتمن و بروس وین بیشتر از همیشه در خانه به نظر می رسد.
از سوی دیگر، کیتون، یک بروس سالخورده را با اجرای کمرنگی به تصویر میکشد – در برخی موارد بسیار کمرنگ، تقریباً بهگونهای که گویی تمایلی ندارد بهیادماندنیترین خطوط شخصیتاش را زیر و رو کند (و برخی از خطوط نه چندان به یاد ماندنی که ظاهراً فقط برای هک کردن هستند. از آن) برای جمعیت تشنه نوستالژی. صحنههای اکشن کیتون دقیقاً برعکس است، زیرا ما به لطف جلوههای ویژه مدرن، مبارزه بتمن او را بینظیر میبینیم. از یک طرف، دیدن او که باترانگ ها را پرت می کند و مانند خفاش از جهنم می چرخد بسیار جالب است، اما زمانی که همه می دانیم کیتون در دهه 70 خود است، بسیار کارتونی است. همین کافی است که شما را به این سوال وادار کند که چرا وقتی شهروند ارشد بتمن می تواند اینقدر به بتمن لگد بزند، به بتمن فراتر نیاز داریم. به نظر می رسد فرصتی از دست رفته است که نپذیریم و کشف نکنیم که چگونه یک بروس مسن تر می تواند علیرغم سنش همچنان بتمن باشد، به خصوص به این دلیل که برای شروع شخصیت یا انگیزه او چیز کمی ارزشمند است.
متأسفانه، سوپردختری که ما در این دنیای پیچیده ملاقات میکنیم، بیشتر شبیه یک طرح داستانی است تا یک شخصیت کامل، و غمانگیز است که ببینیم نقش او در داستان به قلمرو کلیشهای ترسناک تبدیل میشود. گفتنی است، بازیگر ساشا کاله با توجه به ماهیت نازک نقش تا جایی که میتواند میدرخشد، و موفق میشود با کارا زور-ال سرخوردهاش که کینهای قابل درک علیه بشریت دارد، تأثیر بگذارد.
همه آن شخصیتها نقشهای اصلی را بازی میکنند، اما این اولین باری است که ما بری را در فیلمی با محوریت او میبینیم، و موشیتی تلاش میکند تا قدرتهای امضای قهرمان را به شیوهای واقعی بلاکباستر به نمایش بگذارد. در حالی که زک اسنایدر سرعت فوقالعادهای را در حرکت آهسته ارائه میدهد، موشیتی از اولین باری که فلش به ژست دوی سرعت غیرقابل قبول خود میرسد و بلند میشود، Gs را احساس میکند.
سکانس Quicksilver در X-Men: Days of Future Past پادشاه سکانسهای سرعت آهسته است.
گاهی اوقات، صمیمیت ناراحت کننده (و در عین حال احمقانه) در نحوه نمایش قدرت های فلش وجود دارد. ما به سرعت متوجه شدیم که داشتن چنین سرعتی آنقدرها هم که به نظر می رسد آسان نیست، و یادگیری اینکه چگونه بری در مواردی مانند گرمای اصطکاک و اینکه چه اتفاقی برای لباس های شما می افتد زمانی که از مواد جامد عبور می کنید، می گذرد، به شما از میزان باهوشی و مدبر بودن او قدردانی می کند. . سکانس Quicksilver در X-Men: Days of Future Past سلطان سکانسهای اسلوموشن سریعتر باقی میماند، اما فلش سکانس جدیدی را ارائه میکند که مطمئناً به خاطر خلاقیت آن اعتبار میگیرد. صراحتاً موقعیت مضحکی است، اما این باعث نمیشود که لحظات واقعی وحشت را در میان طنزها تجربه نکند.
در حالی که اکثر جلوههای بصری فوقالعاده هستند، یکی بهویژه اینطور نیست. سفر در زمان با استفاده از مفهومی برخلاف آنچه قبلا دیدهایم به تصویر کشیده میشود – و اعتباری که دلیل آن اصالت است – اما وقتی این «کاسه کرونو» (بله، این چیزی است که آنها به آن میگویند) مردم را به تصویر میکشد، شبیه عروسکهای مومی وهمآور به نظر میرسند. موهای پلاستیکی، گویی رندر CGI در نیمه راه بسته شده است. با توجه به اینکه چند صحنه مهم در آنجا اتفاق میافتد، و آنها سرمایهگذاری احساسی زیادی از ما میخواهند، این نگاه حواسپرت کننده در نهایت باعث میشود که لحظات بزرگی از تاثیر مورد نظرشان ربوده شود. بیایید بگوییم که من را غافلگیر نکرد.
هیچ چیز نمی تواند شما را برای انفجار گذشته که به دوران مرد پولادین زک اسنایدر بازمی گردد، آماده کند.
واضح است که فلش به سفر در زمان می پردازد، اما هیچ چیز نمی تواند کاملاً شما را برای انفجاری از گذشته که در حال بازگشت به دوران مرد پولادین زک اسنایدر از سال 2013 است، آماده کند. بازبینی این رویدادها 10 سال بعد احساس عجیبی می کند. که به نفع فلش تمام می شود زیرا بری متوجه می شود که چگونه همه چیز در این جدول زمانی تغییر کرده است. از نظر بزرگ و کوچک، این داستان مانند یک نامه عاشقانه جدایی به اسنایدرورس است، زیرا با اسباببازیهای بسیاری که DCEU در طول سالها معرفی کرده بازی میکند و لایه جدیدی به آن فیلم بنیادی میافزاید، و با این کار ابرقهرمان بری را گسترش میدهد. سفر به روشی عمیق فقط جیمز گان و پیتر سافران میدانند که آینده دنیای دیسی چه چیزی در انتظارش است، اما اگر این واقعا آخرین فصل درونجهانی اسنایدروراس است که ما آن را میشناسیم، آواز قو مناسبی است زیرا همه چیز را کامل میکند. (آکوامن و پادشاهی گمشده از نظر فنی بخشی از اسنایدرورس است، اما پس از آنچه که گان به عنوان "بازنشانی" دنیای دی سی در فلش توصیف می کند، می آید.)
همه اینها منجر به یکی از جاهطلبانهترین و سختگیرانهترین نقشهای سومی میشود که در مدتی طولانی در یک فیلم ابرقهرمانی دیدهایم. میزان هرج و مرج - چه در اکشن و چه در داستان گویی - که آشکار می شود، تهدید می کند که غلبه کند و گیج شود، و گاهی اوقات هم چنین می شود، اما در نهایت موفق می شود زیرا موفق می شود قوس بری را در قلب همه چیز نگه دارد.
این به خاطر این واقعیت است که بری آلن چشمگیرترین بخش فلش است و چرا همه آن خوب کار می کند. با ملاقات بری با جوانترش، نسخهای از او که هرگز آنطور که بود آسیب ندیده بود، به ما کمک میکند تا بهتر بفهمیم چه چیزی او را وادار میکند و شخصیت عجیبش از کجا میآید. بری به عنوان دوستداشتنیترین شخصیت شروع نمیشود، اما در نهایت سخت است که او را ریشهیابی نکنیم. ما راههایی را میبینیم که غم و اندوه بر زندگی او تأثیر گذاشته است، از زندگی اجتماعی غیرقابلوجود او گرفته تا شیوهای که او در کار پزشکی قانونیاش برای اطمینان از اجرای عدالت از سیستم سرپیچی میکند.
بازیگر ازرا میلر در این نقش دوگانه عالی است و دو نگاه کاملاً متفاوت را به یک شخصیت ارائه می دهد. یکی از تاثیرگذارترین صحنه های فیلم این است که بری فقط با جوان تر خود مشاجره ای پرشور دارد. موشیتی یک شوخ طبعی لذت بخش و بی نظیر را به ارمغان می آورد و میلر ثابت می کند که برای ارائه آن مهارت های کمدی دارند، ایده های داستانی ابرقهرمانی بسیار آشنا را در نظر می گیرد و آنها را به لحظات خنده دار یا صحنه های اکشن خلاقانه تبدیل می کند. با این حال تئاترهای ابرقهرمانی همگی در خدمت داستانی صمیمی درباره درد غم و قدرتی هستند که برای یافتن پذیرش لازم است، و در آن لحظات آسیب پذیری، میلر به همان اندازه می درخشد.
یادداشتی از ازرا میلر
قبل از اینکه تصمیم بگیرید که فلش را تماشا کنید یا خیر، باید بدانید که ستاره آن، ازرا میلر، چند سال اخیر پرفراز و نشیب و عمیقا نگران کننده بوده است. به ویژه در سال 2022 آنها به چندین جنایت متهم شدند و آنها در حال حاضر به دلیل یکی از این حوادث در حال گذراندن دوران آزمایشی هستند. همه این آشفتگی ها اکران فلش و آینده میلر را در این نقش به خطر انداخت. میلر برای رفتار آنها عذرخواهی کرده است و اکنون ادعا می کند که تحت درمان برای آنچه آنها به عنوان "مسائل پیچیده سلامت روان" توصیف می کنند، است.
با توجه به این سابقه، کاملاً منطقی است که تصمیم بگیرید نمی خواهید از فیلمی با بازی چنین شخصی حمایت کنید. با این حال، به عنوان منتقد، وظیفه ما ارزیابی فلش به عنوان یک فیلم است. بنابراین، در حالی که ما برای افشای تخلفات میلر در پوشش خبری خود تلاش می کنیم، کار کارگردان، نویسندگان، سایر بازیگران و تعداد بی شماری دیگر که در تولید فلش دخیل هستند، می طلبد که آن را همانطور که هست بررسی کنیم. ما زمینههای پشت صحنه را میگذاریم تا علاوه بر آن ارزیابی، به جای آن، در نظر گرفته شود، تا بتوان آن را بر اساس ارزشهای خود وزن کرد.
نتیجه گیری دانلود فیلم فلش
فلش یک فیلم ابرقهرمانی جاه طلبانه است که تا حد زیادی داستان دو جهان، دو فلاش و دو بتمن را روایت می کند. سرویس طرفداران ابرقهرمان با این یکی قوی است – شاید گاهی خیلی قوی باشد – اما هرگز داستان غم انگیز و صمیمانه غمگین بری آلن را به طور کامل تحت الشعاع قرار نمی دهد. اگرچه جلوههای بصری همیشه بهترین نیستند و قسمت سوم کمی تحسینبرانگیز است، اما بازیهای قوی و جدیت تازهسازی، فلش را در مسیر خود نگه میدارد و در بسیاری از فیلمهای اخیر دنیای DC چرخیده است. اگر این واقعا آخرین توقف در قطار سریع السیر اسنایدرورس است، پس راهی قابل احترام برای بیرون رفتن است.