احمد نهازی احمــدم! کسی که حرفی ندارد برای گفتن، اما تا دلت بخواهد بغض دارد برای خفتن در گلوی بی صاحبش... احمد نهازی ۳ هفته پیش - خواندن ۳ دقیقه من می خندیدم، به فال، به قهوه... هنوز نبودنت برای ما تازگی دارد احمد نهازی ۳ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه لعنت به این هوای سرد فرقی ندارد جاده ای باشد با درختان سرسبز اطرافش و یا کوهی باشد سراسر... احمد نهازی ۷ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه مرگ رویا و آرزوها باران که نمی بارد، آتش هم که در این تابستان داغ، بر سرمان فرو می نشیند... احمد نهازی ۸ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه تا اطلاع بعدی تعطیل می باشد! چه خوب است در این شرایط فوق العاده، که گاهی مغز کرکره خود را پایین می... احمد نهازی ۸ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه پدرم، بیا تا باشیم، قوی و مستحکم... بیا دردها را بگذاریم کنار، سفره جدیدی باز کنیم، کنار یکدیگر بنشینی... احمد نهازی ۹ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه کاسه چه بنویسم چه بنویسم درد خیلی از مردمان، کاسه چه کنم چه کنم است که مدام در دست می گیرند. ا... احمد نهازی ۹ ماه پیش - خواندن ۲ دقیقه وقتی که باران رفت... وقتی که باران آمد، بارانی به بزرگی اردی بهشت، من کنار پنجره ایستاده ب... احمد نهازی ۱۰ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه دم شما گرم! در یک روز آفتابی، که آسمان بی ابر بود و هوا صاف، که پرنده ها آواز سر... احمد نهازی ۱۰ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه طوفانی که ما را زمین زد جاده ای تماما خاکستری، که تمامش را هاله ای غلیظ از گرد و غبار پوشانده... احمد نهازی ۱۱ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه بالاخره یک روز خواهم آمد بالاخره، یک روز آدینه خواهم آمد، همان جای همیشگی، زیر انبوهِ درختان... ‹ 1 2 3 4 ›
احمد نهازی ۳ هفته پیش - خواندن ۳ دقیقه من می خندیدم، به فال، به قهوه... هنوز نبودنت برای ما تازگی دارد
احمد نهازی ۳ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه لعنت به این هوای سرد فرقی ندارد جاده ای باشد با درختان سرسبز اطرافش و یا کوهی باشد سراسر...
احمد نهازی ۷ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه مرگ رویا و آرزوها باران که نمی بارد، آتش هم که در این تابستان داغ، بر سرمان فرو می نشیند...
احمد نهازی ۸ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه تا اطلاع بعدی تعطیل می باشد! چه خوب است در این شرایط فوق العاده، که گاهی مغز کرکره خود را پایین می...
احمد نهازی ۸ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه پدرم، بیا تا باشیم، قوی و مستحکم... بیا دردها را بگذاریم کنار، سفره جدیدی باز کنیم، کنار یکدیگر بنشینی...
احمد نهازی ۹ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه کاسه چه بنویسم چه بنویسم درد خیلی از مردمان، کاسه چه کنم چه کنم است که مدام در دست می گیرند. ا...
احمد نهازی ۹ ماه پیش - خواندن ۲ دقیقه وقتی که باران رفت... وقتی که باران آمد، بارانی به بزرگی اردی بهشت، من کنار پنجره ایستاده ب...
احمد نهازی ۱۰ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه دم شما گرم! در یک روز آفتابی، که آسمان بی ابر بود و هوا صاف، که پرنده ها آواز سر...
احمد نهازی ۱۰ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه طوفانی که ما را زمین زد جاده ای تماما خاکستری، که تمامش را هاله ای غلیظ از گرد و غبار پوشانده...
احمد نهازی ۱۱ ماه پیش - خواندن ۱ دقیقه بالاخره یک روز خواهم آمد بالاخره، یک روز آدینه خواهم آمد، همان جای همیشگی، زیر انبوهِ درختان...