من چند دوره در زندگیام تجربهی کار در خانه را داشتهام و مشکلات این نوع زندگی باعث شده الان ترجیح بدهم همیشه در شرکت کار کنم، مشکلاتی مثل، کاهش بهرهوری، نادیدهشدن زحمات، کار بیش از حد و عدم تعادل و نبودن فاصله بین کار و زندگی. تازه اینها تمام مشکلات در خانه کار کردن نیستند. اما اگر بتوانیم تعادلی بین کار و زندگی ایجاد کنیم میشود از مزایای کار کردن در خانه استفاده کنیم. مزایایی مثل:
فریلنسرها، افراد دورکار، خیلی از کسانی که پارهوقت کار میکنند و یا شرایط آمدن به شرکت را ندارند، برنامهنویسها و کسانی که روی کسب و کار خود کار میکنند و هنوز دفتری برای خود نگرفتهاند، ممکن است تمام یا بخشی از برنامهی کاری خود را در خانه انجام دهند. اگر از این دست افراد هستید پیشنهاد میکنم این پنج روش را در زندگی خود به کار بگیرید تا بتوانید بین کار در خانه و زندگی تعادل ایجاد کنید.
نشستن پشت کامپیوتر برای چند ساعت، لزوما به معنی کار کردن نیست. ما میتوانیم چند ساعت پشت کامپیوتر نشسته باشیم و از فیسبوک به توییتر و از توییتر به تلگرام برویم. یا اینکه به امور کاری دست چندم مثل رسیدگی به ایمیلها یا بررسی دیدگاههای سایتمان و از این قبیل کارها بپردازیم.
نتیجهی این نوع کار کردن خستگی و البته گذران ساعت بدون خروجی واقعی است. تازه آخرای شب در حالی که باید کنار خانواده باشیم، روی میز کار شام میخوریم و تا نزدیک صبح مینشینیم و کار میکنیم تا کار را به سرانجام برسانیم. بهترین راه این است که لیست کاری امروز خود را مشخص کنیم و با تمرکز روی اهداف کاری، دقیقا بدانیم از امروز خود چه میخواهیم و برنامهی کار ما چیست.
وقتی در خانه کار میکنیم، میتوانیم در یک لحظه در آشپزخانه مشغول درست کردن نهار باشیم و لحظهای بعد پشت میزکار در حال کار روی پروژه. ممکن است همان زمان که در حال جمع کردن اتاق هستیم، یک تلفن کاری را هم پاسخ بدهیم. شاید فکر کنیم اینطوری از زمان بهتر استفاده کردهایم، اما در اصل ما هیچ کاری را درست انجام ندادهایم. مخصوصا در مورد کاری که نیاز به تمرکز دارد.
راه حل چیست؟ همان راه حل مرتاضها، در هر لحظه فقط یک کار را انجام دهیم. یعنی اگر کار میکنیم فقط کار کنیم و اگر در حال رسیدگی به خانه و خانواده هستیم، فقط به آنها برسیم. بدون اینکه به کار فکر کنیم.
ما در خانه کار میکنیم، این درست، اما قرار نیست بین خانه و زندگی کار کنیم! تنها تفاوت ما با کسی که سرکار میرود باید این باشد که برای سرکار رفتن از خانه خارج نمیشویم، همین. اگر میتوانید حتما یک اتاق جداگانه برای کار داشته باشید و اگر نه، حداقل میزکار شما باید جدا و مشخص باشد. همین مرزبندی به صورت ناخوداگاه به خودتان و افراد خانواده میگوید که مدام نباید در این اتاق وارد شد و نباید در این اتاق به جز امور شغل و پروژه، کار دیگری انجام داد. میز کار فقط برای کار است. چه این میز در شرکت باشد چه در خانه.
اگر بتوانید برای خود ساعت مشخص کاری داشته باشید، حتی اگر این ساعات دو قطعهی مثلا ۴ ساعته در روز یا چیزی مثل این باشد، ساعت ذهنی شما، بسیار بهتر روی کار تمرکز میکند.
هم کارفرما و هم خانواده حقوقی دارند. تنها در صورتی میتوانید بین کار و زندگی خود تعادل ایجاد کنید که دقیقا این مرزبندیها را مشخص کنید. این مرزها را اول از همه خودتان و بعد خانواده و کارفرما باید بدانند.
معمولا این خط قرمزها خیلی ساده هستند و شامل انتظاراتی است که از شما میرود. مثلا خانواده انتظار دارد که حداقل هفتهای یک بار با انها بیرون بروید یا کارفرما انتظار دارد تا فلان تاریخ پروژه برسد یا هفتهای ۴۰ ساعت خروجی داشته باشید. جالب است که این خط قرمزها فقط محدود کننده نیستند اگر درست به آنها نگاه کنیم به ما آزادی هم میدهند. مثلا در برابر جملهی حداقل هفتهای یک بار بیرون برویم، میتوان گفت ۶ روز کامل میتوانم در خانه کار کنم!
ما در همیارآکادمی به طور کامل در مورد روشهای حفظ تعادل بین کار و زندگی توضیح داده ایم که با مراجعه به صفحه 5 روش برای حفظ تعادل بین کار و زندگی، زمانی که در خانه کار میکنید میتوانید آن را مطالعه کنید.