بِشکاف
بِشکاف
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

جور و جفا بکن اگر، مهر و وفا نمیکنی «توهمی خوشایند به نام عشق»


من عاشقم؛ پس هستم!
من عاشقم؛ پس هستم!


من عاشقم پس هستم…

موضوع عشق و متعلقاتش، مقوله ایست که از دیرباز وجود داشته و چه خود، نان گندم خورده باشین و یا حتی دست مردم دیده باشین؛ حس تان اینست که خوب میشناسیدش و حتی می توانید ساعت‌ها در موردش سخن برانید! اما پای عمل که به میان می آید می بینید، ذهنتان پر است و دست تان اما، خالی!!

اینکه چرا چنین حالی بر ما واقع می‌شود را از منظرهای متفاوتی می‌توان نگریست! به عنوان مثال، از منظر روان تحلیلی یونگ؛ کهن الگوی عاشق در تک تک ما حضور دارد و رفتارهای مرتبط با عشق و عاشقی را به شکل ناخوادگاه جهت می دهد.

کهن الگوها بخشی از ناخوداگاه جمعی ما هستند که نسل به نسل انتقال می یابند. حال، به ذهن خود رجوع کنید در ذهن همه ی ما؛ موضوع اصلی عشق، اغلب کششی است که دو نفر نسبت به هم حس می کنند و بعد موانع و سوءتفاهم هایی سر راه شان قرار می گیرد. آن دو ممکن است در عبور از موانع موفق شوند و عشق شان را برای همیشه حفظ کنند و یا به یکدیگر نرسند و رابطه و عشق شان یا حتی جان شان را از دست بدهند.

حالا واقعا عاشقی یا ادای عاشقا رو در میاری؟

رویکرد روانشناسی تکاملی که به ریشه ی تحولی رفتارهای آدمیزاد می پردازه معتقد هست که عشق و در راه معشوق مردن و دادن رنگ معنوی به این داستان‌ها، کشکی بیش نیست!

داستانشونم اینشکلیه که انسان ها اصولا مثل بقیه ی حیوانات در این کره ی خاکی، هدف اصلی ک براشون تعیین شده اینه که زاد ولد کنن و ژن های گرانقدرشون رو تا حد توان تکثیر کنند.

حااالا برای اینکه این انتقال ژن به شکل خوشایندی اتفاق بیافته؛ غریزه ی جنسی بوجود اومده و ما آدما رنگ و بوی عرفانی بهش دادیم ک شده « ع ش ق».

و یک غریزه ی مادرانه ک از این موجودی ک ژن رو حمل می کنه( نوزاد) تا پای جان مراقبت کنه!!

خلاصه اینکه، سه حالت داره عاشق شدن؛

  • بازبچه ی دست طبیعت شدین و خودتون خبر ندارین
  • به دنبال معنا دادن به زندگی مادی تون هستین و باز خودتون خبر ندارین
  • و سوم اینکه پذیرفتین ک عشق از نیاز پدید میاد و ارضا نیاز، پدیده ایست بس نیکو؛ پس بهتره انجامش بدیم ، همین!
کهن الگوی یونگیناخوداگاه جمعیعشق و روانشناسی تکاملیع ش قفرگشت
حقیقت را می خواهی؟ پس به همه چیز شک کن!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید