تا جاييكه يادم مياد، از بچگي، نسبت به اعمال ظلم به افراد مظلوم حساس بودم تو مدرسه هم تا حد توان مدافع بچه هاي مظلوم بودم(ناگفته نماند كه البته گاهي خودمم شيطنت هايي ميكردم)!
البته اين خود قهرمان پنداري به مدرسه و زمان بچگي ختم نشد، الانم احساس میکنم نسبت به یک سری موجودات اجحافاتی صورت گرفته؛
يكي از كساني كه فكر ميكنم در حقش خيلي اجحاف شده ؛ ابليس يا همون شيطانه خودمونه!
از ديد من، اصولا در معرفي شيطان به ابناء بشر، حق انصاف رعايت نشده... و وظيفه ي خودم دونستم تا توضيحاتي درين خصوص بدم؛ شايدم به دردي خورد!
اول اينکه به زعم اين بنده ي حقير، شيطان نماد ساختارشکني، جسارت و شجاعت بوده، همينکه با وجود خيلِ عظيم متابعت کنندگان، جوِ جمع نگيرتت و بياي و صريح موضع خودتو اعلام کني و نه از طرد بترسي و نه از تنبيه و تهديد و مجازات، اونهم در محضر خداي جهانيان، يعني اينکه هويت خاصي براي خودت تعريف کردي بهش احترام ميذاري و اجازه نميدي فشار جمع يا هر چيز ديگه اي تحت تاثير قرارت بده!
دوم اينکه شيطان اهل نقش بازي کردن و رياکاري نبود، هم با خودش صادق بود هم با آفريدگارش! خودش رو با تمام نقص هاش پذيرفته بود ونخواست با اطاعت کردن از آفريدگارش خودش رو يه موجود بي عيب و نقص جلوه بده!
يه جورايي نماد آزادگي هم ميتونه باشه چون در مقابل اجبار سر تسليم فرود نيورد، از حق انتخابش به بهترين نحو استفاده کرد و موجوديت خودش رو به همه جهانيان اعلام کرد که اين واقعا قابل ستايش هست!
اگر شيطان اين كار رو نمي كرد، شايد هيچ انساني به معناي واقعيش انسان نبود؛ منظورم اينه كه مثل فرشته ها، فقط اطلاعت و متابعت تو گنجينه ي رفتاري ش بود و نه ميدونست انتخاب چي هست و نه آزادي!
خلاصه اينكه شيطان شايد از درگاه خدا رانده شد، ولي ساختار شكني ش خاصش كرده! و من خودم شخصا ارادت ويژه اي دارم بهش!
باشد كه همه مان رستگار شويم...