نياز به شادي و جستجوي صبورانه ي آن؛دغدغه ايي به قدمت قرون!
نيازي نيست كه ما حزن و اندوهمان را طرد كنيم، بلكه كافي است دشوار پنداري و تسليم گرايي را در خودمان ويران كنيم.شاد بودن با دوستان، هماهنگ بودن با جهان، و كسب شادي از طريق دنبال كردن راهي كه خواهي نخواهي به مرگ مي رسد.
-"در برابر مرگ خواهي لرزيد"
-"آري، اما هيچ چيز را در اين ماموريت خود، كه زيستن است، ناتمام نخواهم گذاشت"
رضا ندادن به اعمال مطابق عرف و تكراري.تسليم نشدن، هرگز تسليم نشدن، هميشه بيشتر خواستن!
اما هميشه روشن ذهن ماندن، حتي در تكرار مكررات.
براي خود بودن،و هرگز در پي تظاهر و خودنمايي بر نيامدن... كليد شادي ست!
"يادداشت ها؛ آلبر كامو"
قبلنا فكر ميكردم كه تنها منم كه در اين تكرار مكررات هستي ، ملال و پوچي ميبينم ، اما وقتي نيگا ميكني ميبيني خيلي از افراد ديگه با اين مسئله درگير بودند و تو آثاري كه خلق كردن سعي كردند هم به خودشون و هم به مخاطبينشون، راهي براي معنا دادن به اين چرخه ي پر تكرار بي معني بدهند.
هر چند معناي زندگي يك چيز بسيار شخصي هست و هر كسي بايد معناي خاص خودش رو از دل اين همهمه ي تكراري بكشه بيرون، اما وجود اين آثار و خوندنشون، هم تسلي بخش هست و هم الهام دهنده!