بِشکاف
بِشکاف
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

من در دنیای انیمه ای

مگه آدم از زندگی، دیگه چی می خواد؟
مگه آدم از زندگی، دیگه چی می خواد؟


  • بله خواهر جان؛ اینجوریاس!!

من از همون اولشم دوست داشتم وارد دنیای کارتون ها بشم؛ دقیقا از همون موقعی که با گوش مروارید صبح های جمعه آشنا شدم جلو تلویزیون کوچک بی دکمه ای ( شکسته بود ) ؛که نمیشد خاموش و روشنش کرد مگر با کشیدن از برق؛

که توی طاقچه ی اتاق وسطی قرار داشت مینشستم و با شروع کارتون، وارد دنیای قشنگ شون می شدم. خودم رو گوش مروارید تصور میکردم ی دختر کوچولوی ناز، با لباس آستین پفی صورتی که با دوستانش، هر روز ماجرای تازه و هیجان انگیزی داشتند.

گوش مروارید
گوش مروارید


و یا استرلینگ با اون رامکال دوست داشتنی که توی دهکده ی سرسبزشون هر روز فاصله ی خونه تا مدرسه رو میدوییدن! خیلی اوقات دلم میخواست، زیر یکی از اون درختای پیر و سرسبز بخوابم‌و چشماممو ببندم و به صدا های اطرافم گوش بدم؛ صدای پرنده ها، حتی اون کلاغ سمج، یا سگ همسایه!

رامکال و استرلینگ
رامکال و استرلینگ

و‌ یا صبوری و سخت کوشی حنا دختری در مزرعه، دختری مهربان، که نزد خانواده ای زندگی می کند و گاوهایشان را چوپانی می کند و شب ها هم وقتی می یابد و درس می خواند؛ نمیدانم شاید از همان موقع ها بود که علاقمندی به چوپانی در من پدیدار گشت. طبیعت؛ سکوت؛ آرامش!اما نه به قصد تفریح ، بلکه به مثآبه ی راهی برای والایش نفس!

حنا
حنا

و جودی ابوت، دختری پر شور؛ عاشق نوشتن و ادبیات و تجربه ی چیزهای جدید!

و تجربه ی عشقی هر چند پر چالش؛ انگار این عشق، مرهمی بود بر تمام ناکامی ها و سرخوردگی هایش!

جودی و جرویس
جودی و جرویس

کارتون هایی که ما دهه شصتی ها، تماشا می کردیم، هر چه ک بود، با همه ی اشک ها و غم هایی که بر دلمان می نشاند، به ما می فهماند که در وهله ی اول، پذیرش مشکل و بعد از آن تلاش و استفاده ی بهینه از داشته ها و خسته نشدن و پیش رفتن، کلیدِ موفقیت است.
همه ی کارتون های دوره ی کودکی ام را تک ب تک دوست داشتم، هنوز هم دوست دارم در یکی از آن کلبه های چوبی وسط جنگل زندگی کنم، و قول بدهم که حتی انتظار امدنِ پرنسی با اسب سفید هم نداشته باشم؛ فقط بگذارید در دنیای انیمه ای ام بمانم!

خاطرات یک دهه شصتیکارتون های دهه شصتحنا دختری در مزرعهگوش مرواریدجودی ابوت
حقیقت را می خواهی؟ پس به همه چیز شک کن!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید