ویرگول
ورودثبت نام
Samireh Hanaei . سمیره حنائی
Samireh Hanaei . سمیره حنائیروزنامه نگار و سردبیر bourqanews.ir
Samireh Hanaei . سمیره حنائی
Samireh Hanaei . سمیره حنائی
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

خاطرات سنبل ۶

قسمت ششم: سنبل و خدمت سربازی

من عاشق خوابیدن سر جای بقیه هستم. مخصوصاً جاهایی که لیسا اجازه نمی‌دهد از آنجا گذر کنم، اتاق برادرش.

چند وقت است که خبری از برادرش نیست. لیسا کوچ کرده اتاق او و من هم به آرزویم رسیده‌ام، ولو شدن روی تخت او. نمی‌دانم برادرش کجاست. انگار یک جایی هست که فقط مردان، آن هم به زور باید بروند.

مادر لیسا این روزها از همیشه بیشتر عصبانی است. تا تلفن زنگ می‌زند سریع میپرد و گوشی را بر میدارد. مثل اینکه پسرش فقط می‌تواند تلفنی از خودش خبر دهد. خوبی گربه بودن این است که هیچ کس نمیتواند تو را مجبور به کاری کند.

برگردیم روی تخت بوگندو برادر لیسا. من را یاد موکتی می‌اندازد که روی آن به دنیا آمدم. به خاطر همین خیلی اینجا را دوست دارم.

برادر لیسا اول پدر من بود. بعد لیسا آمد و من را مال خودش کرد. لیسا عادت دارد همه چیز را به زور مال خودش کند. از مالکیت معنوی و غیرمعنوی خوشش می‌آید. من هم با مادر بودنش مشکل ندارم.

لیسا این روزها مشغول کارهایش است. اعضای خانواده مشغول تلویزیون و مادر منتظر تلفن. تخت برادر خالی است، من ولو و خاطرات کودکی در جریان

.

سربازیخانوادهحیوان خانگی
۲
۰
Samireh Hanaei . سمیره حنائی
Samireh Hanaei . سمیره حنائی
روزنامه نگار و سردبیر bourqanews.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید