Hani Jahanian
Hani Jahanian
خواندن ۱۱ دقیقه·۱۰ ماه پیش

ماجرای یک زنگ زینتی!

سال 90 بود که سند تحول بنیادین آموزش و پرورش منتشر شد. در این سال‌ها به واسطه بندها و فصول موجود در این سند، بودجه و اقدامات مفصلی ردوبدل شد. یکی از وعده‌هایی که مهر 94 توسط ریاست‌جمهوری با تاکید بر این سند بیان شد، اضافه شدن ساعتی با عنوان «زنگ کتاب و کتاب‌خوانی» در مدارس بود؛ اتفاقی که از همان زمان تا‌کنون به سرنوشت مبهمی مبتلا شده است.

حالا به مناسبت بازگشایی مدارس، با 4 تن از کارشناسان و فعالان این حوزه درباره زنگ کتاب‌خوانی، اهمیت، چالش‌ها و دلایل وقفه 10ساله‌اش پرسیده‌ایم؛ دکتر مریم‌السادات طیرانی، استاد دانشگاه و فعال حوزه آموزش و پرورش، دکتر محمدمهدی سیدناصری، ناشر و کارشناس ادبیات کودک و نوجوان، صدیقه اخلاقی‌پور، معلم ادبیات در آموزش و پرورش و دکتر محی‌الدین بهرام محمدیان، معاون پیشین وزیر و رئیس اسبق سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش و پرورش.

با صدیقه اخلاقی‌پور، معلم ادبیات
اهمیت اجرایی کردن طرح‌هایی از این قبیل که با تکیه بر گسترش فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی صورت می‌گیرند، چرا و چگونه اهمیت دارند؟
در واقع زمانی که دانش‌آموزان به مطالعه اختصاص می‌دهند بر روی دایره واژگان و کیفیت نوشتن موثر است. اما زمانی که زیرساخت و امکانات لازم برای این اتفاق وجود نداشته باشد، نه معلم و نه دانش‌آموز علاقه‌ای به دنبال کردن این موضوع ندارد. درحالی که، نوشتن تنها با مطالعه بسیار و خواندن آثار باکیفیت میسر است.

در این مسیر و اجرا کردن زنگ کتاب‌خوانی با چه چالش‌هایی مواجه هستید؟
در واقع از همان ابتدا عدم آشنایی مدیران و دیگر متولیان امر با مصوبات و سند تحول بنیادین یکی از اساسی‌ترین گره‌هایی‌ست که تجربه کردم. اینکه مدیر به سادگی این اتفاق را به معلمان ادبیات و نگارش می‌سپارد تا در این دروس به مطالعه آزاد پرداخته شود و در کنار هم تازه‌ترین و بهترین‌ها را به هم معرفی کنیم، غافل از اینکه تمام ذهنیات دانش‌آموزان سال‌های انتهایی، کنکور و ورود به دانشگاه می‌شود.

از چه منابعی در زنگ کتابخوانی استفاده می‌کنید و اولویت شما در این زمان چیست؟
درست‌خوانی اشعار و مطالب کهن. اینکه دانش‌آموزان به عنوان یک ایرانی با تاریخ و هویت خود از طریق خواندن متون کهن همچون شاهنامه فردوسی آشنا می‌شوند. بخش دیگر اینکه تاثیر خواندن این‌گونه آثار در ذائقه آنها اثر دارد.

با دکتر محی‌الدین بهرام محمدیان، معاون وزیر و رئیس اسبق سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش و پرورش و یکی از طراحان زنگ مطالعه و کتاب‌خوانی در مدارس

به عنوان ایده‌پرداز و مجری این طرح، به نظر شما چرا «زنگ کتاب‌خوانی» در فاصله یک دهه همچنان سرنوشت مبهمی دارد؟
در سال‌های گذشته در برنامه درسی این طرح را به صورت مستتر دنبال کردیم. مثل بخش‌هایی که تحت عنوان «دروس آزاد» در درس‌های فارسی و مطالعات اجتماعی، برای طرح درس و مطالعه آزاد دانش‌آموزان ارایه شد. در واقع تلاش شد تا نوشتن این دروس مبتنی بر مطالعه دانش‌آموزان و راهنمایی معلمان شکل بگیرد.

در درس انشا و کارگاه نویسندگی نیز توصیه شد تا دانش‌آموزان ابتدا کتاب‌های معرفی‌شده در صفحات انتهایی کتاب را در آن حوزه یاددهی و یادگیری مطالعه کنند و بر اساس یافته‌های خود خلاصه‌هایی را در کلاس درس ارائه دهند. در سایر دروس نیز با افزودن عنوان «ایستگاه تفکر» بر گفت‌وگو با دوستان و مطالعه منابع غیر درسی مناسب تاکید ویژه شده است. در واقع در راهنمای تدریس دبیران نیز چگونگی استفاده از این بخش کتاب درسی آورده شده است. اصلی‌ترین بخش این کتاب تمرکز بر تعامل و پرسش و پاسخ دانش آموزان است.

آیا در این سال‌ها «زنگ کتاب‌خوانی» به‌طور رسمی اجرا شده است؟
در اجرای آزمایشی طرح متاسفانه دبیران و خانواده‌های دانش‌آموزان از این طرح استقبال صحیحی نکردند! به طور مثال زنگ کتاب‌خوانی اختصاص یافت ولی برخی از معلمان در آن به تدریس دروس تخصصی مثل فیزیک و شیمی مشغول شدند. در واقع آنچه بر عهده برنامه‌‌ریزان بود انجام شد اما در مدرسه دبیران و خانواده‌ها استفاده دیگری از این زمان داشتند؛ تا جایی که حتی برای خود درس نگارش و انشا نیز زمانی در نظر گرفته نشده بود.

سرانجام پس از این اتفاق به چه نتیجه‌ای رسیدید؟
ما مجبور شدیم طرحی را که به‌صورت رسانه‌ای و رسمی اعلام کردیم، به نحوی غیررسمی در قالب ایستگاه تفکر و دروس آزاد در کلاس درس جای دهیم!

در طول مطالعه درباره این موضوع با معلمان و ناشران در ارتباط بودم. از نظر آن‌ها قصور از سوی بالادستی‌ها و مسئولان است و شما به عنوان مجری «زنگ کتاب‌خوانی» معتقدید خانواده‌ها و مجریان طرح در این اتفاق نقش مهمی دارند.
دقیقا چون از بالا در اجرای «زنگ کتاب و کتاب‌خوانی» نقش داشتم معتقدم با استقبال نادرست مواجه شد و در همان طرح آزمایشی تصمیمات تازه‌ای اتخاذ شد. از جمله کارهای مفید دیگر وزارتخانه «کتابنامه رشد» است. چرا این کتابنامه را منتشر می‌کنیم؟ چون کتاب‌های مناسب را برای گروه‌های مختلف دانش‌آموزان دسته‌بندی و معرفی کرده‌ایم. در حوزه‌های مختلف درسی و غیر درسی از دل کتابنامه رشد، به جشنواره رشد رسیدیم و در آن بهترین منابع مطالعاتی به وسیله کارشناسان زبده، تفکیک می‌شوند.

استقبال ناشران و خوانندگان از جشنواره رشد چگونه بود؟
در قدم اول معرفی کتاب‌ها به وسیله «رشد» به انتخاب بهتر خانواده‌ها کمک بسیاری کرد. از سوی دیگر این اتفاق ناشران را به انتشار آثار بهتر تشویق کرد. علاوه بر این‌ها نکته حائز اهمیت این است که در انتها کتابخانه مدارس با این منابع تجهیز می‌شوند.

در بین صحبت‌های برخی ناشران این نکته وجود دارد که برخی از کتاب‌های ارسالی با آنچه در لیست نیازمندی مدیران مدارس بوده، مغایرت دارد. شما صحت این موضوع را تایید می‌کنید؟
احتمال دارد بخش کوچکی به این اتفاق دچار شوند اما بحث اصلی در این است که مدارس در پذیرش و ثبت سفارش کتب محدودیت‌هایی دارند. در واقع مدیران مجازند تا کتاب‌هایی را در کتابخانه مدارس قرار دهند که تاییدیه‌های لازم از سوی وزارتخانه آموزش و پرورش را کسب کند. هر اثری که در «جشنواره سامان بخشی کتاب رشد» امتیاز لازم را کسب کند، در فهرست کتابخانه مدارس قرار می‌گیرد.

یعنی اگر مسئولان مدرسه اقدام به ثبت سفارش هرعنوان کتابی کنند اما در هنگام دریافت مرسوله ببینند خبری از برخی سفارشات نیست این اتفاق به معنی این است که این کتاب نتوانسته امتیازات و معیارهای مدنظر «سامان بخشی کتاب رشد» را از آن خود کند. این اتفاق دو مزیت اصلی دارد؛ ابتدا اینکه انتخاب و رتبه‌بندی توسط کارشناسان خبره صورت می‌گیرد و مورد دوم اینکه روند گزینش و رتبه دهی به این آثار کاملا شفاف و واضح است.

با محمدمهدی سیدناصری، ناشر و فعال آموزش و پرورش

چرا کتاب‌وکتابخوانی این روزها اهمیت بیشتری پیدا کرده است؟
نسل آلفا نسلی‌ست که چیزی برایش اهمیتی ندارد و در بین عموم به نسل بی‌تفاوت و هنجارشکن شهرت دارد و دیگران آن‌ها را شجاع و پرجرأت می‌خوانند. این نسل تنها به وسیله کتاب و کتاب‌خوانی در مسیر صحیح رشد پیدا می‌کند. در این اتفاق به‌روزرسانی و تجهیز به‌موقع حرف اول را می‌زند؛ درست مشابه رفتاری که در قبال سیستم عامل تلفن همراه خود داریم و با به‌روزرسانی آن به امنیت و کارایی بیشتر دسترسی پیدا می‌کنیم.

چالش‌ها و قصور این اتفاق در چیست؟
در واقع عدم به‌روزرسانی کتابخانه‌های مدارس یکی از اساسی‌ترین چالش‌های ماست. هرچه سریع‌تر برای تجهیز مدارس و کتابخانه‌ها باید فکری کرد. اینکه نسل آلفا از منابع قدیمی ما استقبالی نمی‌کند و به سراغ آثار تازه انتشارات‌ها می‌رود، امری بدیهی‌ست چرا که این آثار به نوعی متناسب با ذائقه همین گروه سنی تالیف شده‌اند.

این اتفاق درحالی رخ می‌دهد که آموزش و پرورش ظرفیت به‌روزرسانی و جذاب‌تر کردن کتابخانه‌ها را دارد اما از اهمیت این کار غافل است. از طرف دیگر کتابخانه‌های مدارس که قرار بود پاتوق کودکان باشد، تبدیل شده به خلوت‌ترین و بلااستفاده‌ترین فضای مدرسه. نکته دیگر این است که در برخی موارد ممکن است با هدررفت منابع به شیوه‌های گوناگون مواجه شویم. از حذف و جایگزینی برخی عناوین سفارش داده شده توسط مسئولان مدارس تا عدم مدیریت مطلوب.

چه باید کرد؟ درحال حاضر و با وجود شرایطی که از آن به‌خوبی مطلع هستید، پیشنهاد شما چیست؟
در بخش حق بر فرهنگ، باید تلاش‌های بیشتری کرد تا فرصت کمک به کودکان نسل تازه را از دست ندهیم. چرا که همین امروز هم برای اصلاح دیر است.

در مثال‌های مشابه، برخی مدیران مدارس معتقدند معلمان تنها مجریان این ایده هستند و اگر تمایلی به اجرای زنگ کتاب و کتاب‌خوانی داشته باشند، علاقه و پیگیری دبیران کفایت می‌کند. نظر شما چیست؟
در واقع در طرح‌هایی از این دست که با دانش‌آموزان سروکار دارد، زیرساخت و امکانات حرف اول را می‌زند؛ اینکه صرفا دبیر ادبیات به دلیل علاقه و احساس مسئولیت خارج از وظیفه تلاش می‌کند سهمی در فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی داشته باشد، مورد احترام است. مدتی است خانم معلمی از نشر ما خرید می‌کند و این آثار را در کلاس برای بچه‌ها می‌خواند و درباره‌اش بحث می‌کنند. در واقع قسمت اعظمی از زنگ انشای او صرف مطالعه و کتاب‌خوانی می‌شود.

مدتی پیش تماس گرفت و خواست تا به دلیل شرایط اقتصادی که وجود دارد، بخشی از کتاب‌های تازه را به او هدیه کنیم و ما هم با کمال میل پذیرفتیم. این درخواست همزمان با عدم حمایت مدیر مدرسه و سایر همکارانش شکل گرفته بود اما به دلیل اشتیاقی که در دانش‌آموزان به وجود آورد تغییر کرد و حالا همراهی‌اش می‌کنند.

درست است که او حالا محبوب‌ترین معلم در آن مدرسه است و دانش‌آموزان زیادی را به مطالعه علاقه‌مند کرده است، اما انقلابی که او به پا کرده در حد همان مدرسه‌ای است که در آن تدریس می‌کند؛ چیزی بیش از آن نیست. وزارت ارشاد نزدیک به 7 ماه است که خریدی از ناشرین و چاپ اولی‌ها نداشته است. این درحالی‌ست که در مسیر بازآفرینی و بازاندیشی فرهنگ نیازمند تجهیز کتابخانه‌های مدارس هستیم؛ مشابه همان سیاستی که ژاپن در سال‌های اخیر به صورت منظم انجام می‌دهد.

روش پیشنهادی و مورد انتظار برای ترغیب نسل آلفا چیست؟
تلفیق فرهنگ و مدرنیته. باغ کتاب تهران ساده‌ترین و واضح‌ترین مثالی‌ست که می‌توان در این باره زد. اینکه همزمان شما به فضایی از منابع معتبر و متناسب با نیاز مخاطب دسترسی پیدا می‌کنید. اینکه در عین سادگی و دردسترس بودن مدرن و شیک است؛ دقیقا خلاف رویه‌ای که در طراحی کتابخانه مدارس وجود دارد. متاسفانه خلوت‌ترین و بلااستفاده‌ترین فضا در مدارس، کتابخانه‌های آنهاست که هیچ تناسبی با گروه سنی دانش‌آموزان، سلایق و تغییرات جامعه در این روزها ندارد اما خوشبختانه این روند قابل اصلاح است.

با دکتر مریم‌السادات طیرانی، مدرس دانشگاه و فعال آموزش و پرورش

وعده‌هایی که درباره «زنگ کتاب‌خوانی» داده شد، به گفته منابع مختلفی، مدتی بعد در ویراست تازه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش افزوده شد. سرنوشت این زنگ تا به امروز همچنان مبهم است. چرا؟
اساسا سند تحول وارد جزئیات از قبیل تعیین تعداد ساعت برای دروس نمی‌شود و خط و مشی کلی برنامه‌ها، اهداف و روش‌ها را مورد نظر قرار می‌دهد. ما در هیچ یک از بندهای این سند به صورت مستقیم با عنوان «زنگ کتاب و کتاب‌خوانی» مواجه نیستیم؛ در واقع در این سند به ترویج کتاب‌خوانی و اهمیت آن به‌ طور کلی ذیل ساعت اختصاص یافته به یادگیری زبان و ادبیات فارسی اشاره شده است.

با این همه، همچنان خبری از اجرایی شدن این طرح به شکل رسمی نیست، چرا؟
ببینید من می‌توانم بگویم تعریف آن در قالب مشخص «زنگ کتاب‌خوانی» همچنان مبهم باقی خواهد ماند و به این زودی‌ها تعیین تکلیف نمی‌شود؛ به این خاطر که اجرایی کردن طرح‌هایی از این قبیل، نیازمند بستر مناسب است. تصور کنید همزمان با اجرایی شدن «زنگ کتاب‌خوانی» باید منابع کتابخانه مدارس به‌روز شود، زنگ و ساعت جداگانه‌ای در نظر گرفته شود و مهم‌تر از همه باید متولی و نیروی انسانی متخصص نیز اضافه شود. این درحالی‌ست که این روزها با کمبود معلم و تغییرات عمده در مدارس مواجه‌ایم.

یعنی تا زمانی که در اساسی‌ترین بخش‌های آموزش و پرورش نیازمند اصلاح و‌ تامین نیرو و پشتیبانی هستیم، بعید است زنگ‌ کتاب‌خوانی و سایر برنامه‌های غیردرسی دیگر نیز به این سرعت اجرایی شوند. در کنار این موضوع، طبق آنچه شما در میان صحبت‌های‌تان اشاره داشتید چه بسا در این مدت به نام «زنگ کتاب‌خوانی» بودجه‌ هم تعریف شده باشد ولی واقعا برای این حوزه هزینه نشده باشد!

در تازه‌ترین نگرانی‌های مرتبط در تغییر ساعات آموزشی با بحث تعطیلی و جابه‌جایی برنامه پنجشنبه و شنبه در برنامه مدارس مواجه خواهیم بود و این موضوع نیز احتمالا نوعی به‌هم‌ریختگی در تعداد ساعات درسی و کمبود ساعت در برنامه هفتگی را در برخواهد داشت؛ تصور کنید با این همه، چگونه ممکن است زمانی برای کتاب و کتاب‌خوانی با استفاده از منابع غیر درسی میسر شود؟ زنجیره این اتفاقات باعث می‌شود صحبت از «زنگ کتاب‌خوانی» همچنان مبهم و گاهی در حد زینت بماند!

وقتی از مدیران درباره این ابلاغیه می‌پرسیدم برخی اظهار بی‌اطلاعی کردند و سایر آن‌ها گفتند که اجرای این بخش را به دبیران ادبیات و نگارش سپردند؛ این ناهماهنگی چه نتایجی را به دنبال دارد؟
از آنجایی که به ادبیات در برنامه درسی ساعت محدود و مشخصی اختصاص یافته و گاهی دبیران از کمبود زمان شکایت دارند؛ این موضوع باعث شده تا حتی برای تمرین درس نگارش زمان مطلوب و کافی درنظر گرفته نشود. اینکه بخواهیم در همان زمان محدود هم اهداف «زنگ کتاب و کتاب‌خوانی» را تامین کنیم، امری دشوار است.


آموزش پرورشکتابخوانی
خبرنگار کتاب و ادبیات، فارغ التحصیل روزنامه نگاری دانشگاه سوره
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید