تصور کنید مغز شما یک شبکه ارتباطی پیچیده، با میلیاردها سلول عصبی به نام نورون است. این نورونها برای اینکه بتونند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و پیامها رو منتقل کنند، به یک "پستچی" نیاز دارند. این پستچیها همون نوروترنسمیترها (Neurotransmitters) یا انتقالدهندههای عصبی هستند.
به زبان ساده، نوروترنسمیترها مواد شیمیایی طبیعی در بدن هستند که وظیفه اصلیشون انتقال سیگنالها یا پیامها از یک نورون به یک نورون دیگه است. این پیامرسانی در فضای بسیار کوچکی به نام سیناپس (synapse) (محل اتصال دو نورون) اتفاق میوفته. وقتی یک پیام عصبی به انتهای یک نورون میرسه، نورون نوروترنسمیترها را آزاد میکند. این مواد شیمیایی از سیناپس عبور کرده و به گیرندههای خاصی روی نورون بعدی متصل میشوند. این اتصال باعث میشود که نورون گیرنده تحریک شود (پیام را ادامه دهد) یا مهار شود (پیام را متوقف کند).
نوروترنسمیترها نقش حیاتی در تقریباً تمام عملکردهای بدن ما دارند، از جمله:
خلقوخو و احساسات (مثل شادی، غم، اضطراب)
خواب و بیداری
انگیزه و پاداش
توجه و تمرکز
یادگیری و حافظه
کنترل حرکت
پاسخ به استرس
برخی از نوروترنسمیترهای مهم که احتمالاً نامشان را شنیدهاید عبارتند از: دوپامین، سروتونین، نوراپینفرین و گابا (GABA).

اساسا مغز کسایی دارای اختلال ADHD یا همون بیشفعالی هستند، در ساختار و عملکرد با مغز افراد نرمال تفاوتهای عمدهای داره. چهار تا از محققان برجسته این حوزه: ادوارد ام. هالوول و جان جی. ریتی، دکتر دانیل جی. اِیمن و گابور مته، اومدن به طریقهای مختلف این تفاوتها رو بررسی کردن، علاوه بر راهکارهای متفاوت و جذابی که ارائه میدن اومدن گفتن که ADHD فراتر از یک مشکل رفتاری است و ریشههای عصبی ـ بیولوژیکی داره.ADHD در بزرگسالان
یکی از مهمترین تفاوتها، مربوط به تنظیم و استفاده از انتقالدهندهها دوپامین و نوراپینفرین است. این مواد شیمیایی، پیامرسانهای مغز هستند و نقش حیاتی در تنظیم توجه، انگیزه، پاداشدهی، خلقوخو و کنترل هیجانات ایفا میکنند.
هالوول و ریتی میگن: مغز بیشفعالها یا دچار کمبود یا ناکارآمدی در تشرح دوپامین و نوراپینفرین هست که میتونه منجر به مشکل در حفظ توجه، انگیزه و تنظیم هیجانات بشه. اونها میگن برای تشخیص بیشفعالی ۲۰ تا علامت هست که حداقل باید ۱۵ تاش رو داشته باشید که بتونن دکترها بررسی کنن که حالا بیشفعالی داری یا نه!
دکتر ایمن تخصصش تصویربرداری مغزی (SPECT scans) هست، اون تصویر مغز بیشفعالها رو گرفته و میگه که نواحی مختلفی از مغز این افراد هست که یا فعالیت کمتری داره یا جریان خون متفاوتی توش هست. تحقیقات دکتر ایمن آخرین و به روزترین تحقیقات در این حوزه است، که میگه بیشفعالی ۷ مدل متفاوت داره و میگه اصلا کدوم مدلها به دارو نیاز دارن، کدومها ندارن و هر ۷ مدل با چه رژیم غذایی، ورزشی و ... میتونن یک زندگی نرمال رو تجربه کنن!
گابور مته روانپزشک کاناداییه که این روزها خیلی همه جا حرفهاش رو شنیدیم، اون میگه مهمترین عامل بیشفعالی تجربیات اولیه زندگی نوزاده!
گابور مته رویکردش کلا به ماجرا متفاوته اما نکات تکمیلی مهمی رو هم ارائه میده. اون میگه: در کنار عوامل ژنتیکی و بیولوژیکی، تجربیات اولیه زندگی و محیط (Early Life Experiences and Environment) در شکلگیری و بروز ADHD نقش بشدت مهمتری دارن.
استرسهای دوران کودکی، نبود امنیت عاطفی و محیطهای نامناسب میتونه بر رشد مدارهای مغزی مسئول تنظیم توجه و هیجان تأثیر بگذارد. اون ADHD را بیشتر یک تأخیر رشدی (Developmental Delay) در مدارهای مغزی میدونه که ریشه در نیازهای برآورده نشده عاطفی و ارتباطی دارد، نه صرفاً یک نقص ژنتیکی. این دیدگاه بر پتانسیل نوروپلاستیسیته (Neuroplasticity) مغز، یعنی قابلیت مغز برای تغییر و رشد حتی در بزرگسالی، تأکید دارد. یعنی دکتر مته میگه: تا زمانی که مغز کار میکنه و فرد نمرده، مغز قابلیت تغییر و باز سازی داره و میتونه حتی از نظر ژنتیکی هم فرد تغییر کنه!
این اختلال در بزرگسالان چهرهی بشدت پیچیدهتری به خود میگیره و اغلب اونها رو با چالشهای عمیقتری روبهرو میکنه. ادوارد ام. هالوول (Edward M. Hallowell) و جان جی. ریتی (John J. Ratey)، میان میگن که ADHD طیف وسیعی از علائم را در بزرگسالان شامل میشود که تنها به نقص توجه یا بیشفعالی محدود نمیشود و گاهی زندگی این افراد رو به نابودی میکشونه!
اونها بیست علامت رایج ADHD در بزرگسالان را مطرح میکنن که به درک بهتر این چالشها به همه ما کمک میکنه.
نکته مهم: دقت کنید؛ شما ممکنه دچار این اختلال نباشید اما اگر فردی در اطراف شما هست که این علائم رو داره، وظیفه شماست که این علائم رو بشناسید چون هم به درکتون از این افراد کمک میکنه، هم دیگه ازشون عصبانی نمیشید، هم بهشون کمک میکنید کمتر حس تنهایی کنن، چون افرادی که با این اختلال دست و پنجه نرم میکنن، بپذیریم یا نه، به خاطر عدم درک اطرافیان (خانواده، دوست، شریک عاطفی، همکار، رئیس) رنجِ تنهاییِ عمیقی دارن!

حس عدم کفایت یا ناامیدی: احساس عدم خودشکوفایی، تردید مدام به اینکه به اندازه کافی خوب نیستن یا نمیتونن موفق شوند.
مشکل در سازماندهی و اولویتبندی مهمترین کارها.
به تعویق انداختن (Procrastination) و تعلل زیاد در انجام وظایف تا آخرین لحظه!
ناتمام گذاشتن پروژههایی که با هیجان شروع میشوند اما هرگز به پایان نمیرسند.
واکنشپذیری بیش از حد و پاسخهای عاطفی شدیدتر از حد انتظار به اتفاقات.
میل به تشویق و تحریک مداوم و هیجان تازه برای ادامه دادن کارها دارن.
دشواری در آرام ماندن، بیتابی در برابر کارهای روزمه و یا خستهکننده، مشکل در استراحت یا گذراندن اوقات فراغت بدون فعالیت دارن.
حواسپرتی آسان، به راحتی تحت تاثیر محرکهای بیرونی یا افکار درونی، رشته افکارشون پاره میشه!
معمولا بشدت خلاق، شهودی با نبوغ بالا هستند.
فراموشی مکرر مثلا فراموش کردن قرار ملاقاتها، اسامی، یا جایی که اشیاء را گذاشتن.
بیقراری درونی، مثل احساس بیقراری یا اضطراب مداوم، حتی بدون تحریک عوامل بیرون مثل قسط و بیپولی.
تغییرات خلقی سریع (Mood Swings) و نوسانات شدید و ناگهانی در خلقوخو، از هیجان و شادی زیاد تا ناامیدی عمیق و سیاهی مطلق.
کمتحملی در برابر ناامیدی و کمبود عزت نفس و به سرعت در برابر شکست یا چالشها دلسرد میشن.
مشکل در مدیریت زمان و تخمین نادرست زمان لازم برای کارها، دیر رسیدن به قرارها.
میل شدید به استفاده از مواد مخدر و یا رفتارهای اعتیادآور.
احساس عدم امنیت.
نگرانی دائمی نسبت به همه چیز.
تکانشگری (Impulsivity) و تصمیمگیریهای ناگهانی و هیجانی بدون در نظر گرفتن عواقب.
انرژی خستگیناپذیری و لیزر فوکوس در کارهایی که دوست دارن.
مشکل در حفظ روابط چون به دلیل فراموشی، عملکردهای هیجانی یا بیتوجه، روابطشون همیشه در معرض تموم شدنه!
لیست بالا فکر میکنم به خوبی بهتون نشون میده که بیانگیزگی، تنها یکی از ابعاد این طیف وسیع از چالشهای بیشفعالهاست، اما چون نقش حیاتیای در عملکرد روزانه داره، میتونه به یکی از مخربترین آنها تبدیل بشه. به خصوص، نوسانات خلقی (Mood Swings)، که به وضوح زندگی فرد رو مختل میکنه و میتونه به شکلگیری چرخههای بیانگیزگی دامن بزنه!
من تمام تلاشم از این مقاله این بود که:
ما چه به عنوان بیشفعالها، یا شما به عنوان اطرافیان ما، بتونیم یک رابطه سراسر از درک متقابل بین خودمون ایجاد کنیم.
در نهایت بدونید: ما بیشفعالها رو کمتر سرزنش کنید، مغز ما هر روز بیش از ۹۵ هزاربار، ما رو سرزنش میکنه، وقتی ما درک نشیم، احتمال اینکه خودمون رو تو آسیبهای جدی (مثل اعتیاد به مواد، سکس و رفتارهای اعتیاد آور) بندازیم خیلی بالاتر میره! ما در روال عادی زندگی، حس شکست، عدم خودشکوفایی، سرزنش، تنهایی، افسردگی و اضطراب رو تجربه میکنیم، و حقیقتا زمانهایی که توی چاهِ عمیقِ افسردگی میوفتیم، نیاز به یک دست بیرونی داریم که ما رو نجات بده، اطرافیان محترمی که با ماها دست و پنجه نرم میکنید (که میدونم چقدر سخته با ماها در ارتباط بودن)، اما، اگر نمیتونید اون دست نجاتدهنده باشید، لطفا اون چکمه سرکوب کنندهای که آدمها رو پرت میکنه ته چاه، هم نباشید!
نکته پایانی: در ادامه این سری مقالات برای بهبود عملکرد در هر بخش زندگی بیش فعالان نکات آموزشی مهمی خواهم نوشت، یادتون باشه، بیشفعالی اختلالی نیست که بتونه ما رو قربانی کنه، اگر آموزش ببینیم، میتونه حتی سوپرپاور (Super Power) ما باشه :)، آماده باشید که راهحلها داره میرسه!