حانیه
حانیه
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

برای آنولین

امشب، حدود ساعت 7، فهمیدم آنولین دیشب از دنیا رفته. حدود دو ماه پیش برای اولین بار به نوشته هاش برخوردم، و تا چند روز ذهنم درگیر بود. به این فکر میکردم که چطور و چرا کسی میتونه انقدر با ایمان باشه. اینکه یه نفر چقد میتونه قشنگ و خالص باشه. این تنها توصیفیه که میتونم ازش بکنم. حتی اولش فکر کردم شاید فقط داره خودش رو اینطور نشون میده، ولی واقعا خود آنولین بود.

امشب، تو یکی از پستای پیشنهادی پست قدیمیشو دیدم و یه سر به پروفایلش زدم و الان، غیر واقعی به نظر میاد که گوینده این پستا اینجا نیست. به همون اندازه عمق اعتقاد آنولین به دنیای بعد از مرگ، نمیتونم باور کنم که الآن در دنیای دیگه ای در آرامش نیست، که الان دیگه وجود نداره. ولی حتی اگر نباشه، آنولین به بهترین شکل ممکن زندگی کرد و وجود داشت. ازش ممنونم.

میخوام بگم واقعا متاسفم که هیچ وقت کامنتی براش نذاشتم، یا سر صحبت رو باز نکردم یا باهاش دوست نشدم. متاسفم که میتونستم بیشتر بشناسمش، ولی اینکار رو نکردم. ازش ممنونم که وجود داشت. که نوشت. که صحبت کرد. که اجازه داد ما بشناسیمش. و اجازه داد بدونم این حد از خوب بودن ممکنه.

آنولین عزیزم، واقعا نمیدونم چی میتونم بنویسم. صفحت خیلی دوست داشتنیه، هرچند که احتمالا پاک میشه، و شاید متوجه بشم که چرا میخوای صفحه پاک بشه. ازت ممنونم که زندگی کردی، و امیدوارم روحت در آرامش باشه، که هست.

*برای گرن یا هر کدوم از نزدیکان آنولین که ممکنه بخونه، ممنون که کمک کردید نوشته های آنولین رو بخونیم، واقعا نمیدونم چی بگم. فقط میتونم بگم آنولین از قشنگ ترین انسان هایی بود که میشناختم، و احتمالا خواهم شناخت، امیدوارم یادش تا ابد زنده بمونه، تسلیت میگم.

آنولینویرگول
نوشته های کم جان او خیلی زود در ذهن ناپدید میشدند؛ گویی هرگز وجود نداشته اند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید