میتونین با این بخونین.
شاید اگه هر شب پام رو اون پله نمیرفت انقد نمیترسیدین
شاید اگه اون تعمیرکار احمق برای درست کردن صداش نمیومد شبا میتونستین بخوابین
شاید اگه تلاش نمیکرد برای نجات دادن خواهرش قهرمان بازی دربیاره الان کنار هم دفن نشده بودن
شاید اگه انقدر فضولی نمیکردید اون بچه از پشت بوم پرت نمیشد
شاید اگه گردشگر ها دنبال من نمیومدن هر بار با صحنه مرگشون تو راهرو روبرو نمیشدین
شاید اگه تابلو رو از اتاق پذیرش برمیداشتین یکشنبه ها مردی که توش بود ناپدید نمیشد
شاید اگه جیر جیر نیمه شبانه اون پله رو نادیده میگرفتید الان زنده بودین
شاید فقط اگه دنبالم نمیگشتین پیدا نمیشدم.