ساعتی بعد از حمله تروریستی به کرمان است. یکی یکی آدمها با استوریهای اینستاگرام خبر میشوند. گاهی تسلیتی و گاهی نفرتی منتشر میشود اما کمی بعد ایدههای خلاقانه بالا میآید.
صفحهای را دیدم که گزارش لحظه به لحظه از اخبار و تعداد شهدا میداد و در آن میان گریزی زد به غیبت مولانا صاحب الزمان. تا اینجا همه چیز خوب! اما یکی دو استوری بعد تبدیل شد به فروش کتابی درباره حضرت. راستش من منتظر چنین چیزی بودم. حتی عمیقا نمیتوانم تشریح کنم چرا این حرکات حالم را به هم میزند. اما ما اصطلاحی داریم به نام موج سواری روی موضوعات و وقایع. مثلا زمانی که نباید در چیزی غرق شوی اما قرار است از آن بهره ببری برای همین رویش موج سواری میکنی. استفاده می بری و خیس نمی شوی.
به هوش مصنوعی میگویند دختری را ترسیم کن با کاپشن صورتی و گوشواره قلبی. آخ که کاپشن صورتی و گوشواره قلبی امروز جگر خیلی ها را میسوزاند. عکس خروجی را منتشر میکنند که ببینید این دختر هوش مصنوعی ساز چه قدر نمک بود و حیف شد.انگار بدون تصویر پرپر شدنش، حیف شدنش،زجرش معلوم نیست. کمی بعد اولین تصویرواقعی از کودک منتشر میشود. با متنی سوزناک اما پیوست این موضوع که عکس واقعی این است. اندک زمانی نمیگذرد که اعلام میکنند تصویر اشتباه بوده. خانواده داغدار در آن گیر و دار عزا که با گیر سپیچ خبرنگارانه برخی مواجه شده اند که دخترتان کدام است؟ یکی را گفته اند بلکه دست از سرشان برداشته شود و اتفاقا اشتباه گفته اند. حالا تریبون به دستان وعده میدهند که دقایقی دیگر عکس واقعی را منتشر خواهند کرد و کیست که در فضای مجازی باشد و نداند که ویو مثل پول میماند. حرف اول و آخر را میزند.
چندشم میشود از این حرکات که همه مان را در فضای مجازی کفتار صفت می کند و هیچ خودمان هم نمیفهمیم که چطور بالاسر هرچیزی کمین کرده ایم که در اولین فرصت حمله ببریم و ویو بگیریم.
نمی دانم این حرکات خوب هستند یا بد. من حسم را میگویم که چندش است. اما شاید برگردیم به نیات و ببینیم من اشتباه کرده ام. اما شاید برگردیم به جبهه حق و باطل و ببینیم من اشتباه کرده ام. اما تلنگر این است که مراقب باشیم کفتار نشده باشیم. کفتارها هم برای زنده ماندن است که آن طور عمل میکنند وگرنه شاید در عمق وجودش نمیخواست کفتار باشد.