نام کتاب: تولستوی و مبل بنفش (Tolstoy and the Purple Chair: My Year of Magical reading)
نویسنده: نینا سنکویچ (Nina Sankovitch)
ژانر: بیوگرافی، اتوبیوگرافی، تکگویی
ترجمه پیشنهادی: نشر کتاب کولهپشتی، لیلا کرد
حال و هوای این کتاب، حال و هوای بازگشت به دامن زندگیه. نینا سنکویچ، از تنهایی، دلمردگی و گمگشتگی خودش صحبت میکنه و بعد به ما نشون میده چطور دوباره معنی زندگی رو پیدا کرده.
بعد از اینکه آن ماری، خواهر بزرگتر نینا به خاطر بیماری از دنیا میره، نینا هدفش از زندگی رو گم میکنه. از نظرش مرگ ناعادلانهست و خواهرش اونقدر خوب و زیبا بوده که مرگ نباید به این زودی به سراغش میومده.
نینا خودش یک خانواده داره؛ یک همسر و چهار فرزند، اما نمیتونه با درد و تنهایی از دست دادن خواهرش کنار بیاد. با این حال، تلاش میکنه خودش رو سرگرم مشغولیات زندگی کنه و به این طریق، رنج فقدان خواهر عزیزتر از جانش رو تحمل کنه. اون بسیار زیاد کار میکنه و هیچ ساعتی از روزش رو خالی نمیذاره تا مبادا دوباره توی افکارش غرق بشه. در نهایت به خودش میاد و میبینه مدت زیادیه که نه تنها از زندگی لذت نمیبره، بلکه فقط روزها رو سپری کرده بیاینکه واقعا زندگی براش معنای خاصی داشته باشه.
نینا با خودش یه قرار میذاره؛ قراری که به مدت یک سال به اون پایبند میمونه. نینا به کتابها پناه میبره. با خودش عهد میکنه که هر روز یک کتاب خوب بخونه و روز بعد در وبلاگش از اون برای دیگران صحبت کنه. در واقع نینا مسیری رو آغاز میکنه که در اون به دنبال درمان میگرده.
نینا ما رو با کتابهای جالبی آشنا میکنه؛ کتابهایی که از قضا به نینا کمک میکنن تا دوباره به خودش برگرده و زندگی رو از سر بگیره. در طول خوانش کتابها، نینا متوجه میشه که ما انسانها به خاطر اندوه، رنج و سختیهایی که در زندگی متحمل شدیم، به کسی که الان هستیم تبدیل شدیم. اگر سختیها رو از زندگی حذف کنیم، زندگی معنای خودش رو از دست میده؛ و همینطور لذتها بیمعنی میشن.
انگار میتوانستم صدایش را بشنوم که به من میگفت: «بله نینا؛ زندگی سخت، ناعادلانه و دردناک است؛ اما تضمین میکند -صددرصد و بی هیچ شک و شبههای- که در لحظاتی غیرمنتظره و ناگهانی، زیبایی را، شادی، عشق، پذیرش و وجد را نیز پیشکش کند.»
از طرفی متوجه میشه که فرار از مرگ آن ماری، بهش کمکی نمیکنه. در همین کتاب برای ما از خاطراتش با آن ماری میگه. از خاطرات خوب و بدی که قبلا از به یاد آوردنشون اجتناب میکرد تا درد از دست دادن خواهرش رو فراموش کنه اما بعد متوجه میشه که همین خاطرات هستن که آن ماری رو در قلبش زنده نگه میدارن و اتفاقا التیامبخش دوری اونها از همدیگه میشن.
یگانه پاسخ به اندوه، زندگی کردن است. زندگی کردن همراه نظر داشتن به گذشته. به خاطر آوردن آنهایی که از دست دادهایم؛ و در عین حال، با امید و اشتیاق به جلو گام برداشتن و آن حس امیدواری و فرصت داشتن را از طریق محبت کردن، سخاوتمندی و همدردی انتقال دادن.
این کتاب باعث شد من بیشتر و بیشتر قدر کتابها رو بدونم و دوستشون داشته باشم. به تولستوی و مبل بنفش، به عنوان چند جلسه درمانی برای قلب و مغزتون فکر کنید و خوندنش رو از خودتون دریغ نکنید.
این پست برای شرکت در چالش کتابخوانی طاقچه به نگارش درآمده است. ممنونم که باعث شدید با نوشتن این نظر، مروری بر حس قشنگ این کتاب داشته باشم.