نام کتاب: انسان در جستجوی معنا (Man's Search for Meaning)
نویسنده: ویکتور فرانکل (Viktor Frankl)
ژانر: روانشناسی عمومی، خاطرات، زندگینامه
ترجمه پیشنهادی: نشر جامی، امیر لاهوتی
ویکتور فرانکل، پزشکی استرالیایی است که در اردوگاه کار آشویتس دورانی سخت و طاقتفرسا را سپری کرده و آسیبهای جسمی و روحی زیادی دیده، اما با این حال، توانسته در اردوگاه و پس از آن، به انسانهای زیادی کمک کند.
ویکتور فرانکل توضیح میدهد که برای اینکه بتوانیم سختیها را تحمل کنیم، باید به دنبال معنایی در این سختیها باشیم؛ در آن صورت سختیها را میپذیریم و خودمان را در برابرشان نمیبازیم.
کتاب با خاطراتی از اردوگاه کار آشویتس شروع میشود؛ خاطراتی دردناک و زجرآور که حتی فکر کردن به آنها عذابآور است، اما واقعیت این است که رخ دادهاند و انسانهایی بودهاند که توانستهاند دوام بیاورند و از آنجا خارج شوند. ویکتور فرانکل توضیح میدهد که هرکس که توانسته زنده بماند، به امید کسی یا چیزی در آینده خودش این کار را انجام داده است. مثلا دیدن کسی که بسیار دلتنگ اوست یا انجام کاری که آن را رسالت خودش میداند، مانند نوشتن یک کتاب. بنابراین، رنجهایی که در اردوگاه تحمل میکردند معنا گرفته و آنها را از ناامیدی و تسلیم شدن در برابر بیماری تیفوس و یا خودکشی برای رهایی از سختیها نجات داده است.
به گفته او یک زندانی سه مرحله را پشت سر میگذارد که در هر سه، سختی بسیاری محتمل میشود؛ مرحله ورود به زندان، که زندانی با ضربههای روحی و جسمی آشنا شده و درد بسیاری میکشد؛ مرحله بیتفاوتی و بیحسی نسبت به اتفاقاتی که میافتد تا بتواند در زندان دوام بیاورد؛ و در آخر مرحله آزادی، که زندانی به زندگی برمیگردد اما انسانهای اطرافش و شرایط همانگونه که رفته بود نیست و این خود ناامیدی به همراه دارد.
ویکتور فرانکل از درمانهای مختلفی در کتاب صحبت میکند که در زندان و پس از آن، برای مراجعین خود استفاده کرده است. بخش اصلی درمانی که در کتاب توضیح داده میشود به لوگوتراپی برمیگردد. ویکتور فرانکل دراینباره میگوید:
بنابر اصل لوگوتراپی کوشش برای یافتن معنا در زندگی به عنوان نخستین نیروی محرکه و انگیزاننده هر فرد در دوران حیات اوست. به این دلیل است که من به معنیجویی در مقایسه با نیرویی متضاد با «لذتطلبی» که پایه روانکاوی فروید است و «قدرتطلبی» که اساس روانشناسی آدلر است، معنای ویژهای میبخشم.
از نظر ویکتور فرانکل لوگوتراپی چیزی نیست که در آن روانشناس و روانکاو بخواهند عقاید و معانی مورد نظر خود یا جامعه را به فرد توضیح دهند و از او بخواهند آنها را درک کند؛ بلکه در لوگوتراپی تلاش میشود هر فرد خودش معنی زندگی و سختیهای خودش را پیدا کند و کار یک درمانگر در مقابل او این است که به او در یافتن معنای مدنظر کمک کند؛ حال چه آن معنا برای خود درمانگر مطرح باشد، چه نباشد.
در لوگوتراپی تکنیکی وجود دارد که برای من قابل توجه بود. نام این تکنیک، «قصد متضاد» است:
در این روش از بیمار مبتلا به ترس و اضطراب درخواست میشود، که حتی برای یک لحظه هم که شده، وقوع آنچه را که از آن ترس دارد، به شدت و با قصد مفرط طلب کند.
در ادامه مثالهایی از مراجعین خود میآورد؛ مثلا حسابداری که به خاطر انقباض عضلانی انگشتان خود بدخط شده بود و احتمال اخراجش وجود داشت و همین مسئله او را بسیار مضطرب ساخته بود. ویکتور فرانکل از او میخواهد که از روی عمد بدخط بنویسد و به خود بگوید بگذار همه بدانند من چقدر بدخط هستم، اما زمانی که تلاش میکند این کار را بکند نمیتواند و بعد از دو روز از اضطراب خود رهایی مییابد.
در کتاب همچنین به مواردی مانند ناکامی وجودی، خلا وجودی، تاثیر اعتقاد به جبر مطلق بر افکار و رفتار انسانها، رواندرمانی انسانی شده، آزادی و مسئولیت توامان در زندگی و ... اشاره میشود که پیشنهاد میکنم خواندن آنها را از دست ندهید.
همانطور که گفتم این کتاب از دو بخش تشکیل شده که بخش اول درباره اردوگاه آشویتس و بخش دوم درباره روش درمانی و اهمیت معنایابی در سختیهای زندگی است. برای من هر دو بخش جالب توجه بود و این کتاب را به علاقهمندان به فلسفه، معنای زندگی و روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنم.
این پست جهت شرکت در چالش کتابخوانی اسفندماه پست میشود.