نام کتاب: صندوق چوبی (The Crate)
از داستانهای کتاب Creep Show
نویسنده: استیفن کینگ (Stephen King)
ژانر: وحشت
ترجمه پیشنهادی: نشر آواژ، سمیه جعفری نژاد
نویسنده کتاب استیفن کینگ، یکی از بزرگترین نویسندههای ژانر وحشت، فانتزی و جنایی شناخته میشه. اون نویسنده داستانهای معروفی مثل درخشش، مسیر سبز، رستگاری در شاوشنگ و ... بوده. این اولین داستانی بود که من از ایشون خوندم و بنظرم جالب توجه بود. همینطور از سه داستانی که نام بردم فیلمهای معروفی اقتباس شده که شاید دیده باشید. مسیر سبز و رستگاری در شاوشنگ رو دیدم و بهتون پیشنهاد میکنم یا کتابشون رو بخونید یا فیلم رو تماشا کنید. برای من روایتهای تاثیرگذاری بودن.
داستان کوتاهه و کمتر از 100 صفحه داره اما خوب نوشته شده. ما از وسط ماجرا وارد داستان میشیم. از جایی که "دکستر" به خونه دوستش "هنری" میره، اوضاع آشفتهای داره، ترسیده و نگرانه و وقتی به حرف میاد بدون مقدمهچینی اصل مطلب رو به زبون میاره و میگه دو نفر مردن و خودش رو مقصر مرگ اونا میدونه. بعد از این ما چند فلشبک داریم. فلشبک به زمانی که سرایدار به سراغ دکستر میاد و بهش میگه باید چیزی رو نشونش بده. و بعد در زیرپله ساختمان دانشکده جانورشناسی، یه صندوق چوبی با تاریخی مربوط به دو قرن پیش روی اون پیدا میشه. صندوقی که طولش حدودا سه متر میشه و باعث میشه فکر کنیم این صندوق برای چه چیزی ممکنه ساخته شده باشه. و در آخر وقتی که این صندوق باز میشه و چیزی که در اون هست نمایان.
بنظرم ترسناک بودن داستان علاوه بر چیزی که در صندوق هست و بلاهایی که باعثشون میشه، دو نکته قابل توجه دیگه هم داره که اونا بیشتر منو تحتتاثیر قرار دادن(این دو نکته اسپویل دارن پس اگر قراره داستان رو بخونید ردشون کنید):
اول: عکسالعمل دکستر استنلی به اتفاقاتی که پیش چشمش میفته. درواقع منفعل بودنش یکی از نکاتیه که درمورد دکستر به چشم میاد. اون ترجیه میده عقب بایسته تا خطری متوجه خودش بشه.
دوم: عکسالعمل هنری به ماجرا. هنری از جانب همسرش دچار آسیب شده و ما از ابتدای داستان متوجه ترس و انزجار هنری از همسرش میشیم. اما کاری که هنری انجام میده باعث میشه فکر کنیم واقعا اگر ما هم چنین فرصتی پیش رومون بود برای خلاصی از دست کسی که ما رو زنجیر کرده و یا کسی که از اون نفرت داریم استفاده میکردیم یا فقط مثل دکستر یه تماشاگر باقی میموندیم؟
بنظرم این داستان یک باگ داشت و اونم این بود که چرا صندوق در زیرپله ساختمان دانشکده قرار گرفته بود. من دوست داشتم درباره این موضوع توضیح داده بشه اما توضیحی وجود نداشت. شاید فقط به یک شکل بشه توجیهاش کرد و اونم اینه که دلیل وجودش رو مثل دلیل وجود صندوق دیگهای که هنری با خودش آورد درنظر بگیریم اما خب بازم منطقی نمیشه چون این صندوق خطرناکتره و کسی نگهاش نمیداره.(اگر داستان رو بخونید متوجه منظورم میشید).
درکل باید بگم داستان خوبی بود. معما یا هیجان خاصی نداشت اما برای لحظاتی باعث ایجاد دلهره میشد. اگر در تاریکی و سکوت شب بخونید تاثیر بیشتری میذاره. بعلاوه که من از بُعد جنایی داستان هم لذت بردم. از شیوه انجام قتل تا پاکسازی صحنه جرم. این هم جزو جذابیتهای داستان برای من بود.
با این حال بنظرم میتونست با پیچوخمهای بیشتری نوشته بشه. امیدوارم در باقی کتابهای استیفن کینگ بیشتر به وجد بیام. اگر به این ژانر علاقه دارید احتمالا از این داستان خوشتون بیاد.
این پست جهت شرکت در چالش کتابخوانی طاقچه به اشتراک گذاشته میشود.