اهل قهوه خونه رفتن که نیستم؛ اما در یه مسافرتی، واسه سرکوبِ شروع سردردم و به خاطر نیاز شدید به چیزی که توی چایی هست و آدم باسوادا، بهش می گن: تئین، داخل قهوه خونه شدم؛ یه نفر از کارگرای قهوه خونه، اومد جلو و با صدای بلند و نخراشیده ای، ازم پرسید: چایی؟ گفتم: نه داش؛ من می خوام بدم سرمو بتراشین. گفت: اینجا؟! گفتم: خب آره دیگه. گفت: مردحسابی، اینجا مگه دلاکیه؟! گفتم: آخه بابا مگه به جز چایی، کار يا خدمات دیگه ای هم هست اینجا که سؤال می کنید؟ گفت: نه؛ حق با شماست...