این یادداشت یادگار روزهای «فنی» است؛ روزگاری که بیش از هر زمان دیگری شیفته مهندسی بودم. از آن زمان سالها گذشته، اما چیز زیادی در اطراف ما تغییر نکرده، شاهدی دیگر در تائید مدعایی خام که زیربنای تحولی در نگرشم نسبت معرفت شناسی و فلسفه علم بود. گمان میکنم تابستان 96.
◼هوا آلوده است. آب کم است. خطر گسل های مستعد زلزله تهران و خیلی از مناطق مسکونی پرجمعیت را تهدید می کند. زمین در حال گرم تر شدن است. دریاچه ارومیه خشک شده است. خوزستان زیر ریزگرد ها دفن شده است. اقلیم های آب و هوایی دچار تغییر شده اند. محیط زیست در حال تخریب است.
◼دولت باید فکری کند. شهرداری باید در فکر راه حلی برای رفع موضل آلودگی هوای تهران باشد. وزارت کشاورزی باید مصرف منابع آب را مدیریت کند. برای صرفه جویی در مصرف آب باید فرهنگ سازی شود. دستگاه های مدیریت بحران و سازمان های امدادی باید آماده مقابله با زلزله باشند. شهرداری و دولت باید فکری بحال خطر زلزله کنند. دولت باید حواسش به انتشار آلاینده ها باشد. محیط زیست و منابع طبیعی باید برنامه ای برای نجات دریاچه ارومیه و تالاب ها و رودخانه های در شرف خشک شدن بریزند. دولت باید فکری بحال حفظ محیط زیست و توسعه پایدار کند و...
◼ هر دو فهرست بالا را میتوان به موازات هم تا بی نهایت ادامه داد اما آنها هرگز یکدیگر را قطع نخواهند کرد. برای حل معضلات در دسته اول نمیتوان به اقدام دولت و یا حتی حمایت تاثیرگذاری از سوی آنها امیدوار بود. این را هم عقل می گوید و هم تجربه. حتی با فرض نیت خیر و اراده کافی و انگیزه وافی دولت، با فرض کارآمدی و توانمندی دولت و بازوهای اجراییش، با فرض شایستگی علمی و فنی و اجرایی شان و با فرض این که بخواهند و هرچه از دستشان بر می آید انجام دهند،(که میدانیم همگی فرض های تقریبا محالی هستند) راهکارهای دولتی نیازمند منابع مالی هنگفت، صرف زمان بالا و هماهنگی های بروکراتیک هستند.
بگذریم از اینکه دولتها روی کاغذ هم عموما بازیگران خوبی برای اینکار نیستند و حتی در کارآمدترین دولتها هم، ورود نهادهای حاکمیتی برای حل بحران های اینچنینی همیشه توام با عوارض و پیامدهایی بوده است. چه برسد به اینجا که دولت خود با هزار و یک گره ناگشودنی مواجه است، و در برابر تمام آنها کاملا منفعل. هیچ چشم اندازی از احتمال حصول یک اجماع، اراده و تصمیم جدی برای حل آنها نیز دیده نمیشود. بماند که اگر چنین اتفاقات خوبی هم رخ بدهند، تازه ابتدای کار است و مشکلات میدانی و اجرایی، از بودجه و تامین مالی، تا متولی و هماهنگی دستگاه های اجرایی، تا پیچیدگی های بروکراتیک، تا ملاحظات تخصصی و عوارض جانبی، و داستان تکراری فساد و رانت و... همگی بسرعت بروز خواهند کرد. خلاصه اینکه دستکم در این حوالی و تا اطلاع ثانوی از دولت جز رفع و رجوع حداقلی امور جاری بیشتر نمیتوان انتظار کشید. از بروکرات ها و تکنوکرات ها بیش از این بر نمیاید.
فکر میکنید چه کسی ما را نجات خواهد داد؟ از راه حل های معنوی و امدادهای غیبی که بگذریم، نهادها و سازمان های مردم نهاد و مدنی هم نه آنقدرها قدرتمند و فراگیر هستند و نه بستر و فضای بازی برای حضور و گسترششان فراهم است. آیا تنها نقطه امیدواری آنست که امیدوار باشیم طبیعت طوری تغییر رفتار دهد که اوضاع بدتر نشود، یا اینکه امید داشت به تصادف اتفاقاتی رخ دهند که شاید بوی بهبود از اوضاع جهان بر آید؟
من فکر میکنم تنها چیزی که میتوان به آن دل بست و امیدوار بود تکنولوژی است. بهبود های هرچند ریز و آهسته، اما مستمر و پیوسته در فناوری ها و روشهای نوینی که به بهبود زندگی انسانها کمک می کنند، مطمین ترین و نویدبخش ترین راهی هستند که پیشرویمان هستند. از مدیریت منابع و فرهنگ سازی مصرف آب، شاید هرگز نتوان راه برون رفتی برای بحران آب دست و پا کرد، اما فناوری های تصفیه آب، آب شیرین کن ها و تکنولوژی های انتقال آب، اگر بتوانند راهی به سمت بهینه شدن از لحاظ هزینه-فایده و توجیه بیشتر هزینه ای بیابند میتوانند بسرعت باعث تغییرات بزرگ شوند. دستاورد های علمی و مهندسی در سازه ها و ساختمانها، در تلاش برای پیش بینی زلزله، در هدایت و ساماندهی عملیات نجات، فناوری های جدید در کنترل آلاینده ها، ارتقا کیفیت سوخت، کنترل تولیدکنندگان مواد آلاینده، در روشهای درمان و پیشگیری بیماری ها، حتی در بارورسازی ابرها و پروژه های بلندپروازانه تر هرچند که ممکن است امروزه بسیار دور از واقعیت و دست نیافتنی جلوه کنند، اما یک نکته نوید بخش امیدوار بودن به آنها را توجیه پذیر می کند و آنهم این واقعیت تلخ است که روند پیشرفت دانش و ارتقا تکنولوژی، هرچقدر هم آهسته و آرام باشد، گویا از سرعت بهبود و ارتقا توان سیاستگذاری و اجرایی دولتها و آموزش و بافرهنگ تر کردن ملتها بیشتر است. هرچقدر که دولت ها و نهادهای اجتماعی در دور تکرار اشتباهات و تله شکست های پیاپی گرفتار مانده اند، تکنولوژی آرام و با احتیاط به پیش میخزد. به سیاستمداران و سیاستگذاران، با برنامه های کلان و جامع و بلند مدت همیشه هم نمیتوان امید بست، شاید باید کمی بیشتر هوای مهندسان را داشت. آنها امیدهای آینده ما هستند. به سیاستمداران امیدی نیست، مهندسان ما را نجات خواهند داد.