یکی از داشته های عجیب ما ناخودآگاه ماست که کنترل بسیاری بر زندگی ما دارد. در واقع تمام تصمیمات و افکار و ... ما بر اساس ناخودآگاه ماست. ما اساسا فکر میکنیم که کنترل بسیار زیادی بر زندگی خود داریم. ناخودآگاه کار کنترل اعمال تکرار شونده را دارد. ما در اعمال خود خیلی کنترل نداریم. اینکه چه چیزی را دوست داریم و یا چه چیزی را دنبال میکنیم در واقع کار ناخودآگاه ماست.
مفهومی که در این جلسه با آن آشنا شدید سایه نام داشت. سایه بخشی از وجود ماست که پنهانش میکنیم، انکار میکنیم یا فرافکنی میکنیم. زمانی که ما به دنیا می آییم انسان کامل هستیم و با همه بخش های وجودمان در صلح هستیم. در طی زمان و با شنیدن قوانین و صحبت های بزرگتر ها ما آرام آرام با بخش هایی از وجودمان بیگانه میشویم و آنها را انکار و یا پنهان میکنیم.
اتفاقی که اینجا میافتد این است که ما با انکار زشتی خود زیبایی خود را کم میکنیم و با انکار فقر خود از ثروت خود میکاهیم. معتادی که اعتیاد خود را قبول نمیکند هیچ گاه نمیتواند سلامتی خود را باز پس گیرد و تا همیشه معتاد میماند. ما میترسیم که دیگران بفهمند ما حریص و زشت و دروغگو هستیم برای همین آنها را انکار و یا پنهان میکنیم.
اگر مایل هستید تمام خودتان را زیست کنید و به خود شکوفایی برسید باید تمام بخش های وجود خود را بپذیرید و ما در این مقاله سعی داریم تا همین کار را انجام دهیم.
در مقاله های قبلی با سایه آشنا شدیم و متوجه شدیم که یکی از راه های نشان دادن آن فرافکنی است. اگر بخواهیم سایه خود را شناسایی کنیم میتوانیم تمرین زیر را انجام دهیم:
اگر شما وارد یکی از شبکه های اجتماعی شوید و یک نفر به شما یک ویژگی را نسبت بدهد، آن کدام ویژگی است که از شنیدن آن خیلی ناراحت میشوید؟
برای مثال من از خواب بیدار میشوم و میبینم که کسی در شبکه اجتماعی به من گفته که من کمبود توجه دارم و خیلی به دنبال تایید دیگران هستم. من مقاومت میکنم و عصبانی میشوم. این یک سرنخ است که من سایه ای دارم مربوط به اینکه من آدمی نیازمند و محتاج هستم. سایه ها معمولا به صورت دوتایی کار میکنند ، بنابراین اگر نیازمند و محتاج بودن سایه من است، احتمالش بالاست که من میخواهم دیگران مرا انسانی مستقل بدانند.
سایه ها دارای یک جنبه از قضاوت هستند. یعنی اگر ما زیاد انسان های بدقول را قضاوت میکنیم، خودمان هم بدقول هستیم و آن را سرکوب میکنیم. در واقع شاید شما یک انسان بدقول باشید ولی در ذهن خود تصویری مبتنی بر اینکه من خوش قول و وقت شناس هستم ساخته اید.
این کلمات نیستند که به ما درس میدهند بلکه تجربه و آزمون و خطا به ما می آموزد. حالا که کمی با سایه ها آشنا شدید و میخواهید آن را بررسی کنید باید واکنش خود را بسنجید. واکنش های چهارگانه در ارتباط با سایه در زیر نوشته شده اند.
در حالت اول ما خود را با کاری مثل نوشیدن و … مشغول و سعی میکنیم حواس خود را پرت کنیم. در حالت پس زدن ما دیگران را برای احساسی که داریم مقصر میدانیم و فکر میکنیم که آنها باعث ناراحتی ما شده اند به همین خاطر آن را پس میزنیم. سرکوب یعنی ما سایه خود را ویژگی ناپاک و بدی بدانیم و با آن بجنگیم. در این حالت وانمود میکنیم که این اتفاق هرگز در ما رخ نداده است. و اما پذیرش یعنی آن را همانطور که هست بپذیرید و آن را ببینید و احساس خود را بیان کنید.
اگر راهی درست و خوب برای واکنش به سایه باشد آن حتما ابراز و مشاهده است. اگر احساس محتاج بودن میکنید آن را ابراز کنید و از قضاوت شدن نترسید. اینکه سایه در وجودتان شما را بخورد بهتر است یا اینکه کسی شما را قضاوت کند؟ اگر من باشم قضاوت را انتخاب میکنم.
خیلی از ویژگی هایی که در درونمان وجود دارد برای تکامل ماست. به خشمگین بودن فکر کنید. اگر یک جنس بنجل خریده باشید و بخواهید به فروشنده پس بدهید و او قبول نکند آیا مهربانی به شما کمک میکند؟
وقتی بخواهید در دادگاه از حق خود دفاع کنید شوخ طبعی به کمک شما می آید یا سنگدلی؟
زمانی که دوستان شما بخواهند در اتوبان با سرعت ۲۰۰ کیلومتر با شما مسابقه بدهند زرنگی به درد شما میخورد یا سوسول بودن؟
فرض کنید انسان دیگری از شما کار غیر قانونی بخواهد در اینجا آیا بی عرضگی برایتان خوب است یا شجاع بودن؟
میبینید چقدر ساده همین ویژگی های منفی به کمک می آیند و ما را نجات میدهند. این ها جزوی از وجود ما هستند. فکر کردن در مورد اینکه اینها ویژگی های بدی هستند به ما کمکی نمیکند. این ها سایه های هرکدام از ما هستند که سرکوب و انکار شده اند. ما در پایین یک سری کلمه نوشته ایم تا آن را به خود بگویید و تکرار کنید. هر کدام از ویژگی ها را که خواندید و حس کردید که بدتان آمد یا ضربان قلبتان زیاد شد بدانید سایه شماست. میتوانید این تمرین را با یک دوست انجام دهید و از او بخواهید این ها را به شما بگوید.
این تمرین شامل ویژگی هایی است که منفی هستند و ما آنها را بد میدانیم. هر کلمه را در کادر ( من هستم ) قرار دهید.
حریص – دروغگو – ریاکار – پَست – نفرت انگیر – حسود – کینه توز – سلطه جو – ناپاک – انحصارگر – بدجنس – بی عرضه – شیطانی – بی خاصیت – زنباره – خشمگین – مرموز – وابسته – درنده – معتاد – قمار باز – بیمار – چاق – مشمئز کننده – احمق – ترسو – ناآگاه – خودآزار – گرسنه – بی اشتها – پیش پا افتاده – بی وجدان – زورگو – بی احساس – جدی – مقرراتی – سو استفاده گر – اهل دوز و کلک – قربانی – تبهکار – خود خواه – از ما بهتران
بی شعور – احساساتی – فخر فروش – زشت – شلخته – بددهان – پرت و پلاگو – منفعل – پرخاشگر – بدبو – چلاق – ترسو – نادان – غیر واقعی – ستیزه جو -نامناسب – وحشی – مرده – آدمخوار – بدقول – بی مسئولیت – بی لیاقت – تنبل – فرصت طلب – نیش دار – بی انصاف – خنگ – خیانتکار – حیله گر – نابالغ – خام – وراج – گستاخ – نا امید – بچه سبکسر – مردی که مثل زن هاست – بی ربط – وحشی – بی روح – ترسناک – خطرناک – انفجاری – منحرف – روانی – نیازمند – مزاحم – حال گیر – دفاعی – متنفر از مرادن – غمگین – سست – بی عرضه – بی مزه
اخته – سوسول – عصبی – مغرور – خسیس – پیر دختر – بدکاره – فریبکار – اهل قضاوت – دغل باز – خرافاتیی – خشن – بی فکر – دورو – گدای محبت – آب زیرکار – کینه ای – گند دماغ – اهل رقابت – تشنه قدرت – اسراف کار – خُل – نحس – کوتاه فکر – آشغال – عصبی – گیر – از زیر کار در رو – متنفر از زنان – دیگر آزار – فضول – بیچاره – بی ارزش – شکست خورده – اهل انتقاد – ناتوان – فراموشکار – خجالتی – کثیف – تلخ – بی شرم – پر مدعا – انعطاف ناپذیر – پیر – سرد – انزوا طلب – بی روح – بی احساس – کمرو – دلخور – عامی – نخبه سالار – بنجل – تحمل نشدنی
بد – جاهل – دزد – متقلب – کلاهبردار – زورگو – بی کلاس – چرند – دغل – اهل تبانی – نامطمئن – افسرده – ناامید – گدا – اهل نق زدن – دوست نداشتنی – وظیفه نشناس – پر جوش و خروش – اهل دخالت – فضول – مزاحمت – کمال گرا – دانای کل – چاپلوس – بد سرشت – پیرو قانون – وسواسی – بی استفاده – معمولی – مقاوم – خوددار – خائن – زیردست – خرابکار – کله شق – اهل مقابله – ضعیف – خودخور – برتری گرا – بی عقل – بی رحم – احساساتی شدید – کله شق – یخ – کسل کننده – خالی – اهریمنی – مسخره – بدبخت – مایه دردسر – کند ذهن
بعد از انجام این تمرین کمی میتوانیم با قسمت هایی از وجودمان که سالهاست با آن ها در جنگ هستیم به صلح برسیم . به اصطلاح با بدی هایمان کنار بیاییم.