هری سلدن
هری سلدن
خواندن ۴ دقیقه·۴ ماه پیش

فرهنگ عاشورایی (قسمت دوم)


امسال هم مثل هر سال من به همراه یاسر و مقداد مشارکت فعالی در مراسم محرم داشتیم. محرم هر سال برای ما سرشار از فیض معنوی است. ما از روی بزرگواریمان این فیض را با همه به اشتراک می‌گذاریم. بعضی‌ها از روی هوا و حوص دنیوی دلشان نمی‌خواهد در این فیض شریک شوند. ولی ما همیشه بزرگترین طبل‌ها و بلندگوها را می‌خریم تا مطمئن شویم ذره‌ای از معنویت و انسانیت ما به آنها هم برسد. این وظیفه ما به عنوان یک هیئتی با بصیرت است.

در پایان شب بعد از عزاداری طاقت فرسا (چه فداکاری‌ها که ما برای این مردم نمک نشناس نمی‌کنیم) شام خیلی می‌چسبد. این لذت بخش ترین قسمت شب است. البته آدم در مورد محرم نباید هیچ وقت به لذت بردن از آن فکر کند. ما همیشه باید به یاد داشته باشیم که امام حسین چگونه به دست ایادی استکبار و فریفتگان غرب با حمایت صهیونیست‌های سگ صفت (تف به گور پدرشان) به شهادت رسید. امام حسین به ما درس ولایمتداری داد که چگونه تا پای جان به پای آقا بایستیم.

ولی خوب لذت فیض معنوی محرم هم کم نیست. بعضی از انسان‌های با بصیرت مثل یاسر این فیض معنوی را به خوبی درک می‌کنند. یاسر در تمام روزها و شب‌های محرم سرخوش است. او خنده ریزی بر لب دارد و چشم‌هایش کمی هم خواب‌آلود می‌زند در حدی که گاهی تلو تلو می‌خورد و هنگام رانندگی حواسش پرت می‌شود. این برای شخصی مثل یاسر که زیاد رانندگی می‌کند می‌تواند مشکل آفرین شود. ولی خوب دست ابوالفضل به همراهش است.

یاسر مدام از این محله به آن محله در رفت و آمد است. دلیلش سرکه مرغوبی است که همیشه مقداری از آن را در صندوق عقب ماشینش دارد. آدم‌های مختلفی به یاسر زنگ می‌زنند که او برایشان سرکه ببرد. بعضی از آنها حتی او را هم نمی‌شناسند و اشتباهی او را کیومرث صدا می کنند. آنها پول گزافی بابت جنس مرغوب او پرداخت می‌کنند. چندیدن برابر سرکه‌ای که در مغازه‌ها می‌فروشند. آنقدر که یک بار پلیس به او شک کرد و او را نگه داشت. ولی یاسر سریع کارت بسیجی فعال را نشانشان داد و به آنها گفت حاج آقا محسنی در جریان فروش هستند. ماموران پلیس هم وقتی که فهمیدند امام جمعه هم مشتری سرکه‌هاست مقداری از آنرا برای تبرک برای خودشان برداشتند. ماشین یاسر و حتی گاهی دهانش همیشه بوی سرکه گرفته‌اند ولی خوب خود او از این راه به نان و نوایی رسیده . پول و پله‌ای به هم زده است. به شکرانه این نعمت او هر سال پول چای هیئت را نذر می‌کند و خودش به شخصه پشت مرکب ایستاده و چای پخش می‌کند. ولی چون جوان با پشتکاری است حتی در آنجا هم مشغول به کار است و گاهی بعضی افراد می‌آیند تا از او سرکه بخرند. ماه محرم به برکت عزاداری بهترین ماه کاری یاسر است.

مقداد حتی از یاسر هم باهوشتر و تیزتر است. او از اولش اعتقاد داشت که آدم باید زرنگ باشد. به خاطر همین وقتش را صرف درس خواندن و یا کارهای دیگری که بچه خرخوان‌ها می‌کنند، مثل برنامه نویسی و اینها، نکرد. او یک نابغه بود که ژن خوبی از پدرش به ارث برده بود. پدرش رییس یک کارخانه بزرگ در شهر ماست. او قبل از انقلاب سرایدار این کارخانه بود ولی بعد از انقلاب به دستگیری تعدادی از مهندسین طاغوتی کارخانه کمک کرده بود. بعدها معلوم شد همگی آن مهندسها به اسم تحصیل دانشگاهی در آمریکا و انگلیس تعلیمات جاسوسی دیده بودند. پدر مقداد خودش تمامی مدارک را پیدا کرده بود و در دادگاهی در عرض ۵ دقیقه با دلایل محکمه پسند همگی را به چوبه دار فرستاده بود. او هم مثل مقداد تحصیلات چندانی نداشت و بعد از انقلاب با شرکت در کلاس‌های نهضت سواد آموزی یاد گرفته اسمش را بنویسد و روزنامه بخواند. با این وجود کارخانه چند صد نفری را مدیریت می‌کرد که در زمینه‌های مختلف پروژه‌های سنگینی از دولت می‌گرفت. نماینده مجلس و امام جمعه شهر ما همگی به خوبی او را می‌شناسند و با اون رفت و آمد دارند.

خلاصه که یاسر بعد از اینکه نتواست در سیستم آموزشی غربگرای ایران کلاس سوم راهنمایی را بعد از چند بار امتحان بگذراند تصمیم گرفت شرکت دانش بنیان بزند. پدرش با آشناهایی که داشت صحبت کرد و با هوش بالایی که داشت توانست برایشان توضیح بدهد که پسرش چه نابغه بزرگی است و بسیار بیشتر از یک مشت بچه خرخون شریف و سایر دانشگاه‌ها سرش می‌شود. آنها هم بودجه‌ای به او دادند که با آن شرکتی تاسیس کرد و خودش هم برای مشاوره و نشان دادن توان علمی نیروهای بسیج به کانادا رفت. شرکتشان نرم‌افزاری ساخته که بعد از روشن کردن آن تمام اشتباهات گوگل و یوتیوب که مهندسان آنها متوجهش نشده بودند حل شده و این وبسایت‌ها بالاخره کار می‌کنند. الان همه دنیا برای کار با اینترنت باید از نرم‌افزار شرکت مقداد استفاده کنند. و الا کفار دائم‌الخمر غربی که عقلشان نمیرسید کار درست تحویل مردم بدهند. این روزها او تقریبا تمام وقت کاناداست و دارد به آنها در حل مشکلات زیرساخت اینرنتشان کمک می‌کند. مقداد هر محرم به ایران آمده و خرج ۵ شب هیئت را می‌دهد. او حتی در کانادا هم دائم مشغول ارشاد روسپی‌ها و عرق‌خورهای کانادایی است. این را از عکس‌اینستاگرامش کاملا می‌شود فهمید. خدا خیرش دهد که اینگونه چوب پرچم هیئت امام حسین را در غرب فرو می‌کند.


پی‌نوشت: این فقط یک متن طنز بود که ابدا قصد توهین به اعتقادات رو نداشت. برای بحث جدی‌تر مشابهش قسمت قبلی یا این متن زیبای اینجا رو بخونید.


امام حسینعاشوراطنزاجتماعی
مفاهیم الگوریتم و آمار و احتمالات فقط علم نیستند، مبنای جهان بینی و تصمیم گیری برای زندگی بشر هستند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید