هفتهنامهي موج بيداري سهشنبه 3 خرداد 1384 سال دوم شمارهي 24 صفحهي 7
نيشتري بر حباب 2
حسن آذرنيا
----
با رخصت از تمام كساني كه براي فوتبال عرق ريختهاند، فراز نشيب فوتبال را از بعد فني و از ديدگاه تماشاگر مورد بررسي قرار ميدهيم. باشد تا با نقد اساتيد از مجموعه كلام بهرهاي به فوتبال برسد.
در هفتهي قبل اشاره شد كه احمد سنجري مدافع مياني تيم ملي فوتبال ايران در جريان جام ملتهاي آسيا (1980) از مهاجم كويتي در يك استارت حدود بيست متر عقب ماند. با موشكافي اين صحنه آشكار ميشد كه نه تنها احمد سنجري بلكه تقريبا كل بازيكنان تيم ملي از لحاظ بدنسازي و آمادگي جسماني دچار مشكل بودند به طوري كه در ديدارهاي ماقبل نيمهنهايي پذيرا شدن دو گل از كره شمالي و همچنين دو گل از چين در پانزده دقيقهي آخر بازي ضعف قدرت بدني بازيكنان تيم ملي را آشكارا به حريفان نشان ميداد. افزون بر آن حضور يك مربي منفعل كه قدرت كافي برای ارزيابي قدرت جسمي بازيكنان و ميزان توانايي كافي در مهره چيني و آرايش بازيكنان حاضر در جام را نداشت بر مشكلات تيم ميافزود. درست است كه سر آخر همهي كاسه كوزهها را سر شروع جنگ با عراق شكستند و دلشورهي بازيكنان از شروع جنگ را بهانهاي براي شكست دو بر يك، در ديدار نيمهنهايي برابر كويت قرار دادند، اما به جرئت ميتوان گفت: حضور يك بازيكن باانگيزهاي چون شجاعي مدافع مياني وقت ذوبآهن اصفهان و يا حتي حضور امير مرزوقي كه شايستگي خود را در همان دوره در ديدار براي كسب مقام سوم برابر كره شمالي نشان داد، ميتوانست تصميم مناسبي از جانب مربي باشد. مربي محترم همچنين ميتوانست بيشتر دواندن توپ و كمتر دويدن بازيكنان را دستور كار قرار دهد تا ضعف قواي جسماني بازيكنان كمتر به چشم آيد. اما آقاي حسن حبيبي مربي آن روز تيم ملي هيچيك از اين كارهاي ابتدايي فوتبال را انجام نداد، چه رسد به اطلاعات آناتوميك بدن بازيكنان مانند طول پايينتنه و يا چگالش نيم رخي در بازيكنان كه در آينده به طور مفصل به آنها خواهيم پرداخت. در حالت كلي عدم انتخاب صحيح مربي، عدم آمادگي جسماني بازيكنان، عدم وجود انگيزهي كافي در بازيكنان، عدم مهرهچيني صحيح از سوي مربي، نداشتن قدرت بازي خواني مربي تيم از حريفان و عدم اتخاذ تاكتيك مناسب براي مقابله با آنان ما را از فينال جام ملتهاي آسيا در سال (1980) محروم ساخت تا پس از سه دوره قهرماني به مقام سوم بسنده كنيم.
در سال 1982 در بازيهاي آسيايي تيم ملي ايران علاوه بر مشكلاتي كه در سال 80 داشت از لحاظ اقتدار كادر رهبري تيم نيز دچار مشكل بود به طوري كه تيم از لحاظ روحي نيز از هم پاشيد و در مقابل كويت غير از شكست يك بر صفر در فوتبال، در اخلاق نيز با تهديد داور از سوي بازيكن مياني بااخلاق تيم، مسابقهي اخلاق را نيز باختيم تا معلوم شود در كادر رهبري تيم شخصي كه آرامش روحي را در تيم برقرار كند وجود ندارد. هر چند از درخشش تكتك بازيكنان بهخصوص بهروز سلطاني دروازهبان بلند قامت آن زمان فوتبالمان نبايد چشمپوشي كرد. بحث عملكرد تاريخي تيم را فعلا وا مينهيم و در ادامه مهارتهاي فردي بازيكنان به ذكر انواع پاس ميپردازيم:
2-1) پاس با بغل پا (داخل پا): براي پاسهاي دقيق و سانترهاي پيچدار مناسب است.
2-2) پاس با بيرون پا: براي پاس به دو طرف عرض بدن با زاويهي دلخواه مناسب است.
2-3) پاس با روي پا: براي پاسهاي باارتفاع و نيز پاسهايي كه نيروي بيشتري لازم دارند و پاسهاي داراي قوس ارتفاعي مناسب است.
2-4) پاس با نوك پا: براي پاس كوتاه كاربرد بيشتري دارد.
2-5) پاس با پشت پا(پاشنهي پا): براي پاسهاي غافلگير كننده همراه با استارت روبهجلو مناسبتر ميباشد.
2-6) پاس با زانو: براي توپهايي كه از زمين كمي ارتفاع داشته باشند و فرصت براي استپ كردن آنها نيست مناسبتر است.
2-7) پاس با سينه: براي پاسهايي كه ارتفاع توپ از زمين در حدود قد بازيكن ميباشد مناسب است.
2-8) پاس با سر: براي توپهاي هوايي به كار ميرود.
همانگونه كه در بحث گذشته يعني مهار توپ اشاره شد، بازيكنان بايد در پاسها نيز انواع پاس را فراگرفته و با هر دو پا توان پاس دادن را داشته باشند در غير اين صورت بازيكنان حريف به راحتي نوع پاس دادن بازيكنان را شناخته و به راحتي ميتوانند حدس بزنند كه بازيكن ما چگونه پاس خواهد داد با آگاه شدن حريف از اين مطلب احتمال از دست رفتن توپ و رو شدن دست بازيكنان ما بيشتر ميشود. تكتك انواع پاس در سنين پايه با صرف حوصله و وقت فراوان بايد به بازيكنان آموزش داده شود و به اين امر اكتفا نشود كه هر بازيكن فقط دو يا سه مورد را ياد بگيرد.