در ادامه بحث تاریخی-کلامی بحث نص جلّی و خفیّ در امامت این بار به بررسی حدیث منزلت که با نص خفیّ دلالت بر امامت دارد میپردازیم
حدیث منزلت از جمله احادیثی است، که دلالت بر جانشینی امیرالمومنین علیه السلام میکند، در ابتداء سیر تاریخی این حدیث شریف را بیان خواهیم کرد و سپس بحث کلامی و نحوه دلالت آن بر امامت را بیان میکنیم
حدیث: پیامبر (صلی الله علیه وآله) به امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود
«إن علیاً منّی بمنزلة هارون من موسی إلا أنّه لا نبیّ بعدی» منزلت علی {علیه السلام} نسبت به من مانند منزلت هارون به موسی است إلاّ اینکه بعد از من پیامبری نخواهد آمد.، این حدیث که به حدیث منزلت شهرت یافته است در مواطن مختلف از پیامبر(صلی الله علیه وآله) صادر گردیده است که شأن و منزلت امیرالمومنین (علیه السلام) را نشان میدهد، اما آنچه شهرت یافته صدور این حدیث در جنگ تبوک است، وقتی که مسلمانان برای جنگ با رومیان از مدینه خارج شدند پیامبر(صلی الله علیه وآله) امیرالمومنین (علیه السلام) را به همراه خود نبردند و منافقین که قصد توطئه را داشتند شایعه کردند که علی{علیه السلام} به خاطر دوری راه و گرما همراه پیامبر (صلی الله علیه وآله) نرفته است امیرالمومنین (علیه السلام) نیز برای باطل کردن این سخنان خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) رسید و کار منافقان را به ایشان گزارش کردند و آن حضرت نیز در شأن امیرالمومنین (علیه السلام) حدیث منزلت را بیان کردند[1]، اما واقعیت امر اینست که این حدیث از همان شروع بعثت با این تعبیر و در سال های مختلف بیان گردیده است
۱- در روز دعوت علنی (سال چهارم بعثت).[1]
۲- در معراج (سال دهم بعثت).[2]
۳- در حدیث أخوت (سال اول هجرت).[3]
۴- در حدیث سدّ ابواب (سال اول هجرت).[4]
۵- در نام گذاری حسنین (علیهما السلام) (سال سوم و چهارم هجرت).[5]
۶- در فتح خیبر (سال هفتم هجرت).[6]
۷- هنگام شکستن بت خانههای اطراف مکه (سال هشتم هجرت)[7].
۸- در غزوه تبوک (سال نهم هجرت).[8]
۹- در روز غدیر(سال دهم هجرت).[9]
۱۰- در آخرین روزهای عمر پیامبر (صلی الله علیه وآله)، (سال یازدهم هجرت).
ملاحظه میگردد تقریبا هر سال در موطنهای متفاوت پیامبر (صلی الله علیه وآله) تعبیر حدیث منزلت را نسبت به أمیرالمؤمنین (علیه السلام) به کار بردهاند، پس این ادعا که حدث منزلت فقط مربوط به جنگ تبوک بوده است بی اساس است.
سند حدیث منزلت
راویان و سند این حدیث به قدری محکم و فروان است که قابل انکار نیست[10]، و نزد علمای أهل سنت به صورت حدیث صحیح و متواتر پذیرفته شده است.[11]
وجه استدلال حدیث خواهد آمد....
۱- البرهان فی تفسیر القران
۲-
۳- «تفسیر قمی»، ج۲، ص۱۰۹ و «تفسیر فرات کوفی»، ص۲۲۶ و « المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب عليه السلام»، ص۴۶۰ و «أمالی صدوق»، ص۳۲۴ و «عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار»، ص ۱۶۷
۴- علل الشرائع، ج1، ص: 202 و مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج2، ص: 194 و عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار، النص، ص: 178
۵-- «أمالی صدوق»، ص۱۳۵ و «أمالی طوسی»، ص۳۶۷ و «صحیفه امام رضا ع»، ص۷۳ و «عیون اخبار الرضا»، ج۲، ص۲۵ و «معانی الاخبار»، ص ۵۷ و «روضة الواعظين و بصيرة المتعظين»، ج۱، ص۱۵۴
۶-«امالی صدوق»، ص۹۶ و «الغارات»، ج۱، ص۶۱ و «المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب عليه السلام»، ص۶۲۱ و « شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام»، ج۲، ص۳۸۱ و «إعلام الوری بأعلام الهدی»، ص۱۸۶ و «بشارة المصطفى لشيعة المرتضى»، ص۱۵۵
۷- «أمالی صدوق»، ص۱۷۴
۸- «فروغ ابدیت»، ص۸۶۴ و «سیره ابن هشام»، ج ،ص ، وبحارالانوار،ج ،ص ، «الکامل فی التاریخ»، ج۲، ص۱۵۰ و « المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب عليه السلام»، ص۴۴۵ و «تاریخ بغداد»، ج۴، ص۳۸۳ و « فضائل أمير المؤمنين عليه السلام»، ص۵۶ و « الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد»، ج۱، ص۱۵۶
۹- الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 521
۱۰- كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص: 568
۱۰- «نفحات الأزهارفى خلاصة عبقات الأنوار»، ج۱۷، صص۵۴-۱۵۹
۱۱- «همان»، صص۱۵۹-۱۷۰
۱- «فروغ ابدیت»، ص۸۶۴ و «سیره ابن هشام»، وبحارالانوار و «شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام»، ج۲، ص۲۱۰