یکی دیگر از مبانی و اصول تصوف: اتصال سلسله است، به این معنا که باید اساتید آنها به طور پیوسته، به اقطاب، و اساتید دیگر برسد، به گونه ای که منتهی به امام معصوم شوند. بنابراین اگر در هرکدام از فرقه های صوفیه انقطاع سلسله صورت بگیرد از صوفیه خارج اند. (در حکایتی که در شماره ۱۳ بیان میشود به انقطاع سلسله آنها اشاره خواهد شد)
در اینجا لازم است برخی اصطلاحات مشترک صوفیه و أهل عرفان که قبلا از آنها نام بردیم توضیحی داده شود.
۱- محو: یکی از مقامات که أهل عرفان پس از گذر از حجابهای ظلمانی و برخی حجب نورانی به آن دست پیدا میکند و به اصطلاح فانی میشود، در این حالت خود را نمیبیند و ممکن است برخی أمور غیر عادی از او سر بزند. (مانند اینکه ندای أنا الحق از او سر بزند)
۲- صحو: در لغت به معنای هوشیاری[1]، و در اصطلاح عارف پس از عبور از مقام فناء به مقام بقاء میرسد، و در این حال همه موجودات را فانی در الله میبیند[2]
صوفیه نیز دارای شطحیات است، که از حیث معنا تقریبا شبیه معنای أهل عرفان است[3]
در قسمت ۱۴ که آخرین قسمت است بیشتر در رابطه با این الفاظ توضیح خواهیم داد.
[1] - لغت نامه دهخدا
[2] - ر.ک: حسن زاده آملى، حسن، نصوص الحکم بر فصوص الحکم، ص 306
[3] - ر.ک. مقاله: جایگاه صحو و سکر در مکتب عرفانی بغداد و خراسان، نویسندگان: سید علی اصغر میرباقری فرد، مهدی رضایی