حسن علیشیری
حسن علیشیری
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

ای در رگانم خون وطن

نگاهی به قطعه‌ی ایران من

در تاریخ موسیقی معاصرِ ما، به ویژه در مناسبت‌ها و بزنگاه‌های مختلف تاریخی و اجتماعی، قطعاتِ ملی‌میهنی بسیاری تولید شده، اما تعداد معدودی از آن‌ها به حافظه‌ی تاریخی مردم پیوسته و ماندگار شده‌اند. این یادداشت، نگاهی دارد به کلامِ قطعه‌ی «ایران من» که با ترانه‌ای از «پوریا سوری»، آهنگسازیِ «سهراب پورناظری»، تنظیمِ «غلام‌رضا صادقی» و صدای «همایون شجریان» در آلبومی به همین نام منتشر شده.

بعید است کسی ایرانی باشد و قطعه‌ی «ای ایران» شاهکار جاودانه‌ی حسین گل‌گلاب و روح‌الله خالقی را نشنیده باشد، این قله‌ی سربلند و ماندگارِ آهنگسازی و ترانه‌سرایی، آن‌قدر شنیده و خوانده شده که هر اثر دیگری درباره‌ی ایران، به ویژه اگر در موسیقی، زمینه‌هایی از سنتِ موسیقی ایرانی و در کلام، حال و هوایی از شعر کلاسیک داشته باشد، با این اثر مقایسه می‌شود. در سال‌های اخیر نیز قطعات درخشانی، به ویژه با ترانه‌هایی از شادروان افشین یداللهی، با موضوع ایران ساخته شده و مورد استقبال قرار گرفته. از طرف دیگر همکاری‌های مشترک سهراب پورناظری و همایون شجریان از محبوب‌ترین آثار این‌سال‌ها بوده و توقع مخاطبان را از این گروه هنری بالا برده. همه‌ی این‌ها کار سازندگان این اثر را دشوار و پیچیده کرده، کاری که به زعم من سرافرازانه از پس آن بر‌آمده‌اند و حاصلش اثری ماندگار در مجموعه‌ی آثار ملی‌میهنی موسیقی ماست.

ترانه‌ی «ایران من» با این سطر آغاز می‌شود: «آوازخوانی در شبم، سرچشمه‌ی خورشید تو» هم‌چون «ای ایران» و بسیاری دیگر از اشعار ملی‌میهنی، پوریا سوری زاویه‌ی دید اول شخص مفرد را برای گفتن از میهن برگزیده. با این تفاوت که به جای منی عام و نوعی، این آوازخوان ماست که از ابتدا خود را معرفی می‌کند و راوی ترانه است. بر خلاف بسیاری از اشعاری این‌چنین که با این زاویه‌ی دید، میهن را در جایگاه معشوق قرار داده‌اند، «ایرانِ من» خطاب به مامِ میهن و از زبان فرزندی رو به مادرش نوشته شده. اولین جایی که این موضوع آشکار می‌شود از تاثیرگذارترین لحظات ترانه است:‌ «ای داغدیده بازگو، بلخ و سمرقندت چه شد/ صدها جفا ای مادرم دیدی و مهرت کم نشد» در ادامه با بیتِ «ای مادرم ایران‌زمین/آغاز تو، پایان تویی» نیز به همین موضوع اشاره شده. انتخاب این زاویه‌دید، بی‌تردید به ایجاد هم‌ذات‌پنداریِ بیشتر مخاطب با ترانه انجامیده، چرا که هر شنونده‌ای می‌تواند خود را در جایگاه آوازخوانِ این اثر بگذارد و هم‌صدا با او از جفاهایی که بر مامِ میهن رفته بخواند. از سرزمین‌های جدا شده که در این شعر هم‌چون فرزندانی از دست‌رفته از آن‌ها یاد می‌شود گرفته تا سربازانی که با خونِ خود روی وطن را گل‌گون نگه داشته‌اند. در ادامه‌ی بحثِ زاویه دید نکته‌ی مهم دیگری وجود دارد که اشاره به آن خالی از لطف و فایده نیست. هم‌چنان که اشاره شد در قطعه‌ی«ای ایران» نیز زاویه دید اول شخص مفرد است- ای دشمن ار تو سنگ خاره‌ای من آهنم/ جانِ‌ من فدای خاک پاک میهنم- اما در ادامه زاویه دید به اول شخص جمع تغییر می‌کند:‌ «در راه تو، کِی ارزشی دارد این جان ما/ پاینده باد خاک ایران ما» گویی شاعر پس از ایجاد هم‌دلی با مخاطب خود در عشق به میهن، با تغییر زاویه دید به اول شخص جمع، حسی از وحدت و هم‌صدایی را منتقل می‌کند. در «ایرانِ من» نیز، جایی که شاعر گریزی به قطعه‌ی جاودان مرغ سحر می‌زند چنین اتفاقی می‌افتد و مخاطب با سطر «ای خدا ای فلک ای طبیعت/ شام تاریک ما را سحر کن» به چنین هم‌صداییِ جمعی می‌رسد. هم‌چنان که در اجراهای زنده‌ی این قطعه رخ می‌دهد و به نظر می‌رسد طراحی موسیقی نیز با همین هدف صورت گرفته.

«ایران من» ترجیع‌بند درخشانی دارد، ترجیع‌بندی که با سادگی و ایجازِ تمام، چکیده‌ای از عشق به میهن است: «ای در رگانم خون وطن/ ای پرچمت ما را کفن/ دور از تو بادا اهرمن/ ایرانِ من! ایرانِ من!» عناصری هم‌چون خون، پرچم، کفن و شاید از همه مهم‌تر، خطاب قرار دادن ایران به این شکل، که صمیمانه و عاشقانه‌ترین شکلِ صدا زدن است، این ابیات را به تاثیرگذارترین سطرهای ترانه بدل کرده.

گریز به قطعه‌ی «مرغ سحر»- که همیشه در پایان اجراهای زنده‌ی همایون شجریان توسط مخاطبین درخواست می‌شود- نیز حاصل هوشمندی گروه سازنده‌ی این اثر است؛ به‌ویژه این‌که این گریز زدن با مقدمه‌ای درخشان و طعنه‌آمیز- در ظلمت جانکاه شب، مرغ سحرخوان منی/ در حصر هم آزاده‌ای، تنها تو ایران منی- و یادی شاعرانه از استاد محمدرضا شجریان همراه است: «ای مرغ حق در سینه‌ات/ با شور خود بیداد کن/ آوازخوان شب‌شکن/ بار دگر فریاد کن»

گرچه این یادداشت، با هدف بررسی مختصرِ ترانه‌ی درخشان پوریا سوری نوشته شده، در انتها نمی‌توانم از ملودیِ زیبای سهراب پورناظری و اجرای قدرتمند و پر احساسِ همایون شجریان یاد نکنم؛ که «ایرانِ من» بی‌تردید بدونِ هر یک از این‌ها، «ایرانِ من» نمی‌شد.

بازنشر از روزنامه ایران ۳ آبان ۹۷

نقد ترانههمایون شجریانسهراب پورناظریپوریا سوریحسن علیشیری
ترانه‌سرا، مترجم، پژوهش‌گر مطالعات فرهنگی و رسانه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید