ایا ای دلبر مه رو کجایی در شب تارم
بیا ای گلرخ نیکو بگو جز تو که را دارم
بیا باد بهار من خزان روح من بر کن
و گر فرقت دراز آید تمام است جان دل کارم
شب تاریک و یاد تو درون قلب مهجورم
دمی در عالم رویا بیا و کن تو تیمارم
تو تنها درد و درمانی تو تنها بر تنم جانی
طبیب بستر من شو کمی ای یار عیارم
محصل گشته ای ما را چو تحصیلت خدا فرمود
در این پایه برای من تو هستی اوج افکارم
حسن در روی تو بیند صفات حضرت حق را
بیا تا گرد تو گردم که هستی وجه دادارم
✍حسن بحرینی فرد