در انتشارات شهرداری اصفهان کتابی نظرم را جلب کرد درباره گردشگری برای معلولان. توجه به مقوله گردشگری با توجه به افراد معلول، که البته طیف گستردهای را در بر میگیرد و حتی شامل سالمندان میشود نویدبخش بود. یکی از همکاران میگفت که در تهران میخواستند جلسهای برای افراد دارای معلولیت بگذارند، اما چون سالن در نظر گرفته شده برای مراسم، فاقد رمپ یا مسیر ویلچر رو بود، دعوت از معلولانی را که با ویلچر رفت و آمد میکردند، پس گرفتند. در چنین فضایی، توجه به ابعاد مختلف زندگی معلولان که درصد قابل توجهی از جمعیت کشور را تشکیل میدهد، ضروری است. اهمیت این مسأله هنگامی آشکارتر میشود که گردش و تفریح را نه صرفاً تفنن، که یکی از حقوق بشر بدانیم.
گردشگری در دسترس (accessible tourism)، که در آغاز هزاره سوم طرح شده است، شاخهای از گردشگری است که امکان دسترسی آسان و بدون مانع را به تسهیلات و امکانات رفاهی و حمل و نقل برای کسانی که به نحوی دارای معلولیت، کمتوانی بدنی، ذهنی، و سالخوردگی هستند، فراهم میکند. این «دسترسی» شامل سه عرصه میشود: دسترسی فیزیکی، دسترسی حسی، و دسترسی ارتباطاتی.
در واقع، دو رویکرد یا الگوی اصلی برای فهم معلولیت وجود دارد: الگوی پزشکی یا درمانی، و الگوی اجتماعی. کسی را در نظر بگیرید که بر صندلی چرخدار زندگی میکند و قادر به ترک آن نیست. وی میخواهد وارد هتلی شود. تنها راه دسترسی به هتل، چند پله است. طبق الگوی پزشکی این شخص معلول است که به دلیل موقعیت خاص بدنی خود قادر به استفاده از پلهها نیست. اما طبق الگوی اجتماعی، این جامعه است که به گونهای طراحی هتل را نهادینه کرده است که تنها راه دسترسی به آن استفاده از پلهها است. از این منظر، گویی جامعه با انتخاب و ترویج الگوهای معینی کسانی را از چرخه سلامت بیرون میگذارد و بر آنها انگ معلول میزند. در الگوی نخست، این فرد است که باید خودش را با وضعیت سازگار کند، اما در الگوی اجتماعی، این جامعه است که باید ساز و کار مناسبتری برای دسترسی همه ذینفعان فراهم سازد.
کتاب مقدمهای بر کتاب گردشگریِ در دسترس (تألیف و ترجمه زاهد شفیعی، ندا ترابی فارسانی، و بهنوش پرنده خوزانی، اصفهان، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، 1393، 171ص) از جهاتی برایم آموزنده و چشمگشا بود. همچنین ورود شهرداری به این عرصهها و توجه دادن به برخی مسائل مغفول ستودنی به نظرم آمد.
در این کتاب، جزییات فراوانی آمده است که وجود تصاویر رنگی آنها را ملموستر میکند، از مسائلی درباره طراحی ساختمان و ارتفاع میزها گرفته تا نکات اخلاقی چون توجه به ویلچر به مثابه بخشی از حریم خصوصی دارندگان آنها. با مطالعه این کتاب، روشنتر میشود که گویی در فرهنگ عمومی ما و در عرصه معماری و طراحی ساختمانها عمومی و ادارات توجه خاصی به این ذینفعان در جامعه نشده است و عملاً غالب ما به معلولیت بر اساس الگوی پزشکی نگاه میکنیم و بر این باور هستیم که این مشکل آنها است که باید حلش کنند و طراحی و برنامهریزی ما اشکالی ندارد. در این کتاب، استانداردهایی برای دسترسی معلولان به فضای عمومی چون پارکها، پارکینگها، هتلها، و بوستانها ارائه شده است که به آن حالت کاربردی میدهد و در طراحی شهری میتوان از آن نکتهها آموخت. کمترین خاصیت این کتاب آن بود که تلنگری به ذهنم زد و برخی کلیشههایم را به چالش کشید.
سید حسن اسلامی اردکانی
ستون #در_ستایش_جزییات / صفحه آخر روزنامه اعتماد، چهارشنبه 11 دی ۱۳۹۸
@hassan_eslami
www.hassaneslami.ir