توی این پست میخوام درمورد دوتا مطلب صحبت کنم. که یکیش رو احتمالا قبلا هم شنیدید. " به هیچکس اعتماد نکن " ، ما در زندگیمون به ناچار مجبور به اعتماد کردن هستیم و این از موارد سطحی تا موارد عمیق رو شامل میشه. به عنوان مثال: وقتی میریم مغازه و خرید میکنیم، وقتی پول رو به مغازه دار دادیم ممکنه جنس رو بهمون نده ، یا کلا منکر پول دادن ما بشه، یا بلعکس، حالا این یک مثال کوچیک بود. دغدغه های مهمتر و عمیقتری این وسط هستند مثل خرید و فروش املاک و خودرو و ...
حتی وقتی پولت رو میدی به بانک، داری به بانک اعتماد میکنی، چون نمیتونی بزاری توی بالشتت و مجبوری به بانک برای نگهداشتن پولت اعتماد کنی ، و خوب فکر میکنم هممون خاطراتی در این مورد با بعضی از بانک ها و موسسات داریم.
اما این وسط ریاضیات و علوم کامپیوتر راه حل هایی واسه معضل اعتماد دارند که سعی میکنم به زبان ساده توضیح بدم.
اما قبل از اینکه عمیقتر بشیم و وارد بحث های تخصصی بشیم اینو بدونیم که عدم نیاز به اعتماد یا به اصطلاح "Zero Trust" یک ویژگی و موهبتیه که بلاکچین واسمون آورده. در واقع وقتی یک تکنولوژی میاد و موجی رو بوجود میاره و بعد از مدتی که این موج از تب و تاب میفته ، تازه با دید واقعی بهش نگاه میشه و متوجه میشیم چه دردی رو میخواد ازمون دوا کنه.
پس وقتی صحبت از بلاکچین میشه ذهنمون رو ارتقا بدیم و بدونیم غیر از ترید و ارز دیجیتال و این چیزا ، موارد دیگه ای هم مطرحه.
فرض کنید یه جامعه پنج نفره داریم، متشکل از حمید، علی، محمد، رضا و مجید. اینها توی یه جزیره هستند و هیچ راه ارتباطی با بیرون از جزیره ندارن. حالا علی میخواد از حمید یک ماهی بخره ، واسه اینکار همه رو دور هم جمع میکنه و جلوی چشم همه ماهی رو از حمید میگیره و بلند میگه من 10 تومن به حمید دادم ، اما این وسط هیچ پول یا سندی در کار نیست. بعدش هرکی میره پی کار خودش، اما شما اگر از هر کدوم از افراد داخل جزیره بپرسی حمید چقدر پول داره بهت میگه 10 تومن، بگی از کجا 10 تومن داره ؟ میگه علی بهش داده.
حالا حمید میخواد بره یکم برنج از محمد بگیره. دوباره همه رو جمع میکنه دور هم و جلوی چشم همه برنج رو از محمد میگیره و داد میزنه که 3 تومن به محمد دادم. و دوباره هرکی میره پی کار خودش.
حالا اگر از هرکدوم از افراد جزیره بپرسی حمید چقدر داره بهت میگن 7 تومن. اگر بگی از کجا 7 تومن داره؟ بهت میگن: قبلا از علی 10 تومن گرفته بود ، بعد 3 تومن داده محمد و الان خودش 7 تومن داره.
حالا حمید میخواد از رضا گوزن بگیره، دوباره همه رو جمع میکنه دور هم و جلوی چشم همه از رضا گوزن رو میگیره و داد میزنه 10 تومن به رضا بابت گوزن دادم، اما این بار همه اعتراض میکنن. میگن تو 7 تومن بیشتر نداری و نمیتونی 10 تومن بدی رضا. و رضا هم که میبینه حمید 10 تومن نداره ، گوزنش رو پس میگیره و دوباره همه میرن پی کار خودشون.
حالا هرکی واسه اینکه یادش نره کی چقدر داره و چی شده ، یک دفتر داره و همه ی اتفاق ها و معاملات رو توش مینویسه. اما هرکی فقط نوشته های خودشو قبول داره و واسه رضا مهم نیست مجید چی نوشته، وقتی دور هم جمع میشن رضا فقط بر اساس نوشته های خودش نظر میده.
بلاکچین کمی پیچیده تر و با جزئیات بیشتر و روش های متفاوته و به جرات میتونم بگم که واقعا یک دنیاییه که هرچقدر داخلش عمیق بشی باز هم به تهش نمیرسی . اما مثال بالا میتونه کمک بکنه تا درک خوبی از بلاکچین داشته باشیم، تا بتونیم مفاهیم کاربردی تری مثل قرارداد هوشمند رو توضیح بدیم و فعلا بلاکچین تا همینجا کافیه.
میدونم که الان دلتون میخواد کامنت بزارید که علی اون اول 10 تومن رو از کجا اورد. اما به جاش لایک کنید و فالو کنید چونکه این 10 تومنی که علی آورد و سرش بحث نداریم نقطه شروع بلاکچین یا به اصطلاح جنسیس "Genesis Block" میگن. و این وضعیتیه که همه ی افراد جامعه در ابتدا اون رو پذیرفتن، که توی این داستان همه ی پول های این جزیره از اول دست علی بوده و مثلا 100 تومن پول بوده.
بلاگ طولانی شد. قرارداد هوشمند رو میزاریم واسه بلاگ بعد.
اما من چرا دارم این مطالب رو اینجا مینویسم؟؟؟
چون میخوام یک محصولی رو بهتون معرفی کنم و میخوام متوجه بشید که این محصول دقیقا قراره چه دردی از ما دوا کنه و چجوری!