در بررسی این موضوع دو دسته آدم وجود دارد، آدمهایی که کمی نزدیک صفت کمالگرا هستند و احتیاج دارند نتیجه کارهاشون را به طور مستقیم ببینند؛ این افراد ترجیح میدهند که کاری را انجام دهند که در راستای هدف آیندشون باشد. هدف مشترک اکثر آدمها کار پیدا کردن و درنهایت پول درآوردن است و چون کار دانشجویی سابقه معتبری برای ورود به بازارکار محسوب نمیشود عملا تاثیر مستقیمی در روند کاری آینده شما نخواهد داشت این موضوع کمالگراها را به این نتیجه میرساند که کار دانشجویی حمالی است!
در طرف دیگر قضیه آدمهایی هستند که به کار دانشجویی عمیقتر نگاه میکنند و به جزئیات آن فکر میکنند.
این افراد میدانند که کار دانشجویی کمک میکند که مهارتهای نرم تقویت شوند؛ مهارتهایی مثل سازگاری با آدمهایی که شخصیتشون مورد پسندت نیست، مدیریت بحران، شناخت آدمها، خوب و کوتاه صحبت کردن و از همه مهمتر شناخت خود.
چه آدمهایی کار دانشجویی گردن میگیرند؟
· معتاد به مسئولیتها: این گروه به مسئولیتپذیری، موضوع برای تصمیمگیری و درگیری ذهنی اعتیاد دارند.
· مشتاق تجربهها: دوست دارند که تجربههای جدید داشته باشند و خودشان را در راستای این تجربهها بهتر بشناسند.
· منفعتطلبها: منفعتطلبی شاید بار معنایی بدی داشته باشد ولی خب هدف من بار بد آن نیست؛ منفعتطلبی باعث میشود که هدف کار دانشجویی به خودنمایی، ارتباط با آدمهای جدید و یا حتی کار خیر و خیلی چیز دیگر برسد.
گروه اول، معتاد به مسئولیتها، معمولا مسئول برنامه هستند؛ گروه دوم دوست دارند تصمیم گیری کنند ولی نه آنقدر جدی و نمیخواهند چه خوب چه بد به اسم آنها تمام شود. گروه سوم اما میآیند و میروند به طور پایدار مسئولیتی قبول نمیکنند و فقط به صورت جانبی شرکت میکنند.
#کلاب نویسندگی