از مرد خشن تا زن قربانی: شرقشناسی جنسیتی در روایتهای غربی
هاتف خالدیAugust 16, 2025
در ژانویه ۲۰۲۳، روزنامه Aftenposten تیتر اصلی خود را اینگونه انتخاب کرد: «زنان افغان باید نجات یابند.» صفحهآرایی خبر سینمایی بود: زنانی در برقعهای آبی، با عکاسی پرکنتراست، در کنار گزارشهایی درباره «خشونت مردانه طالبان». اما ابتداییترین پرسش هرگز مطرح نشد: نجات توسط چه کسی؟ و به چه شیوهای؟ از طریق بمباران ناتو؟ همان مداخلههای نظامی که طبق پروژه «هزینههای جنگ» دانشگاه براون، بیش از ۴۶ هزار غیرنظامی افغان، بسیاری از آنان زن و کودک، را به قتل رساند؟
این نوع تصویرسازی تصادفی نیست—بلکه ادامه یک الگوی چند قرنه است. همان چیزی که ادوارد سعید در شرقشناسی (۱۹۷۸) توضیح داد همچنان زنده است: مرد شرقی بهعنوان موجودی غیرعقلانی و خطرناک بازنمایی میشود، و زن شرقی بهعنوان قربانی منفعل. نسخه قرن بیستویکمی این فرمول همان چیزی است که گایاتری اسپیواک در عبارت معروفش خلاصه کرد: «مردان سفیدپوست زنان قهوهای را از دست مردان قهوهای نجات میدهند.» این یک فیلمنامه استعماری جنسیتی است که از سفرنامههای قرن نوزدهم به صفحه اول روزنامههای امروز مهاجرت کرده، و از رمانهای ویکتوریایی به بلاکباسترهای هالیوودی تغییر شکل داده است.

رسانههای نروژی و اروپایی به شکلی نامتناسب به جنایات مردان اهل غرب آسیا و شمال آفریقا میپردازند. تحلیل NRK در سال ۲۰۲۱ نشان داد تیترهای مربوط به جرمهای مهاجران سه برابر بیشتر از جرمهای مشابه توسط نروژیهای بومی پوشش میگیرند. یک جوان ۱۹ ساله افغان متهم به خشونت هفتهها در صدر اخبار میماند؛ اما یک نروژی سفیدپوست با همان اتهام تنها در یک خبر دوپاراگرافی پلیس جای میگیرد.
این سوگیری صرفاً «سهلانگاری» نیست؛ بلکه تولید همان چیزی است که چندرا تالباده موهانتی در زیر چشمان غربی (۱۹۸۴) «نگاه فمینیستی استعماری» مینامد: زنان جنوب جهانی بهعنوان قربانیانی قابل ترحم ترسیم میشوند، در حالی که مردان همان مناطق تهدیدی برای ترس. هر دو چهره از پیچیدگی تهی میشوند و به ابزاری برای توجیه اقتدار غربی تبدیل میگردند.
از دیدگاه چپ ساختارگرا، حتی فضای صمیمی جذب و ترس هم از روابط قدرت جهانی شکل میگیرد. چرا برخی زنان سفیدپوست، بهخصوص دختران با موهای بلوند، باید از مردان غرب آسیا بترسند؟
حافظه استعماری:
از قرن نوزدهم، امپراتوریهای اروپایی تصویر «مرد شرقی» را بهعنوان موجودی همزمان عجیب و تهدیدگر جنسی پرورش دادند. این تصاویر در هنر، ادبیات و سپس رسانههای جمعی بازتولید شدند و در حافظه فرهنگی جا خوش کردند. «مهاجر مرد خطرناک» اختراع امروز نیست، بلکه میراث ماندگار امپراتوری است.
ملیت نژادپرستانه و کنترل بدن زنان:
در بسیاری از جوامع غربی، بدن زن سفیدپوست نماد ملت تلقی میشود. گفتمان ملیگرایانه روابط بین زنان سفیدپوست و مردان غیرسفید را تهدیدی برای «خلوص نژادی» میداند. بنابراین ترس نه صرفاً شخصی، بلکه ساختاری است، و انتخاب زنان را تحت پوشش «حفاظت» کنترل میکند.
سرمایهداری و کالاییسازی ترس:
اقتصاد رسانه از ترس سود میبرد. داستانهای مربوط به جرمهای مهاجران کلیک و بیننده تولید میکند و درآمد میسازد. تریلرهای هالیوودی و درامهای اسکاندیناوی بارها همان روایت را تکرار میکنند: مرد خارجی بهعنوان شکارچی. ترس به کالایی سودآور بدل میشود و کلیشهها تثبیت میشوند.
جداییگزینی و تولید ناآگاهی:
سیاستهای مسکن، تبعیض شغلی و قوانین مهاجرت اغلب جوامع را بر اساس قومیت و طبقه جدا میکنند. بسیاری از دختران سفیدپوست در شهرهای اسکاندیناوی با مردان غرب آسیا تعامل واقعی اندکی دارند. درک آنها تقریباً بهطور کامل از طریق اخبار جنجالی و روایتهای دستدوم شکل میگیرد—سوختی برای ترس، نه آشنایی.
پدرسالاری بهمثابه کنترل اجتماعی:
از منظر مارکسیستی–فمینیستی، ترس ابزاری دوگانه برای کنترل است. از یکسو، پدرسالاری داخلی را مشروع میکند (در این نگاه مردان «حامی» زنان در برابر «تهدید خارجی» معرفی می شوند.) و از سوی دیگر، سیاستهای ضد مهاجرت و بیگانههراسی را با تصویر مهاجران بهعنوان ذاتاً خطرناک توجیه میکند. ترس زنان به ابزاری در خدمت سکسیسم و نژادپرستی، بدل میشود.
سیاستمداران بهخوبی قدرت این تصاویر را میفهمند. در ۲۰۱۷، سیلوی لیستاوگ آشکارا از سیاستهای اسرائیل دفاع کرد و آن را لازمه «امنیت» دانست—سیاستهایی که طبق گزارش عفو بینالملل بهشکل سیستماتیک حقوق زنان فلسطینی تحت اشغال را نقض میکنند. امروز، در میانه کشتار جمعی در غزه که توسط نهادهای سازمان ملل مستند شده، لیستاوگ سکوت کرده است. شاید نقش «نجاتدهنده» سختتر باشد وقتی خشونت بهطور زنده به میلیونها نفر مخابره میشود.
همانگونه که لیلا ابوالغد در آیا زنان مسلمان نیاز به نجات دارند؟ (۲۰۱۳) توضیح میدهد، «روایت نجات» بهانهای اخلاقی برای مداخلات سیاسی و نظامی است. این روایت به دولتهای غربی اجازه میدهد خود را بهعنوان حامی معرفی کنند، حتی وقتی مداخلاتشان مستقیماً به زنان آسیب میزند.
این درام استعماری مکرر، مردان و زنان خاورمیانه را به شخصیتهای کلیشهای تقلیل میدهد: مهاجم خشن و دختر درمانده. غرب کارگردان باقی میماند و فقط صحنهها عوض میشوند—گاهی تانک و پرچم ناتو، گاهی اشک و لبخندهای دیپلماتیک. هر بار، به مخاطبان گفته میشود که این بار نجات واقعی است.
اما تحلیل ساختاری چیز دیگری نشان میدهد. ترس از «دیگری»، از جمله ترس برخی زنان سفیدپوست از مردان غرب آسیا، نه ریشه در تفاوتهای ذاتی، بلکه در لایههای قدرت دارد: میراث استعمار، ملیت نژادپرستانه، اقتصاد رسانهای سرمایهدارانه و کنترل پدرسالارانه.
دیدگاه چپ اصرار دارد که از میان بردن این ترسها نیازمند نابودی این ساختارهاست. تنها از طریق تماسهای میانفرهنگی پایدار، بازنمایی عادلانه و همبستگی علیه هر دو—سکسیسم و نژادپرستی—میتوان این فیلمنامههای موروثی را بیاثر کرد. در چنین جهانی، زنان دیگر نقش «اسیران» و مردان نقش «شکارچیان» را ایفا نخواهند کرد، و غرب هم دیگر «نجاتدهنده ابدی» نخواهد بود، بلکه همه بهعنوان سوژههایی در یک مبارزه مشترک برای عدالت حضور خواهند داشت.
📚 منابع
سعید، ادوارد. شرقشناسی. نیویورک: پنتئون، ۱۹۷۸.
ابوالغد، لیلا. آیا زنان مسلمان نیاز به نجات دارند؟ کمبریج: انتشارات دانشگاه هاروارد، ۲۰۱۳.
اسپیواک، گایاتری چاکراورتی. «آیا فرودست میتواند سخن بگوید؟» در مارکسیسم و تفسیر فرهنگ، ویراسته نلسون و گروسبرگ، ۲۷۱–۳۱۳. دانشگاه ایلینوی، ۱۹۸۸.
موهانتی، چندرا تالباده. «زیر چشمان غربی: پژوهش فمینیستی و گفتمانهای استعماری.» Boundary 2، جلد ۱۲، شماره ۳ (۱۹۸۴): ۳۳۳–۳۵۸.
زین، جزمین. «اسلامهراسی و جنسیت.» در دانشنامه زنان و فرهنگهای اسلامی، ویراسته سعاد جوزف. بریل، ۲۰۱۴.
مکالستر، ملانی. برخوردهای حماسی: فرهنگ، رسانه و منافع ایالات متحده در خاورمیانه از ۱۹۴۵ تاکنون. انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، ۲۰۰۵.
عفو بینالملل. «اسرائیل/سرزمینهای اشغالی: الگوهای نقض حقوق زنان فلسطینی.» ۲۰۱۷.
دانشگاه براون، پروژه هزینههای جنگ. «هزینههای انسانی جنگهای پس از ۱۱ سپتامبر.» ۲۰۲۱.
NRK. «پوشش رسانهای جرم میان مهاجران.» تحلیل NRK، ۲۰۲۱.
Edit