-خب؟چطور پیش رفت؟
+والا چی بگم…
-چیشده؟
+هیچی بابا…داشتیم رنگش میکردیم یهو دیدیم ممد چشماشو سبز کله غازی کرده.
-عه؟!خب؟!
+همین یارو که مسئول رنگه ،ابولقاسم هم کلی دعواش کرد.
-خب چیکار کردین؟
+همشو زرد کردیم.
-عه!ابول میدونست؟
+نه…اتفاقا خودسر انجامش دادیم.
-عجب…
+ولی یه چیزی میگم به روی ابول نیار ها…
-چی؟
+ابول وقتی دیدش خیییلی هول کرد.
-عه؟؟!
+بخدا.
-مگه میشه؟!ابول و هول؟!
+باور کن.اصلا همه موندیم.
-نمیشه آقا…ابول به این بی احساسی که هول نمیکنه.
+دارم میگم بخدا هول کرد.
-ای بابا…این واقعه باید یجا ثبت بشه.
+آره…میگم آقا ما که مشکل انتخاب اسمم داریم واسش؟
-خب؟
+اسمشو بذاریم ابول و هول.
-نه نه نه…واسمون بد میشه اگه ابول بفهمه.
+بد نمیشه بابا…یکم میخندیم دیگه.
-خیلی خب…ولی ابول و هول یکمی طولانیه.بذاریم ابولهول.
+آخه اینطوری معلوم نمیشه.بقیه نمیفهمن.
-چرا بابا میفهمن…اصلا نفهمنم بهتر.خودمون میشنویم میخندیم هیچکسم نمیفهمه.
+درسته…
-پس تصویب شد؟
+انشاالله
-اللللللهممممم صلیییی علییییی محمدددددد و آااااال محممممددددددد و …