ZACK
ZACK
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

خود درگیری

+پیس پیس!

-…

+پیسسسسست!

-…

+هوی!با توئم!

-چیه؟چی میگی نصفه شبی؟میخوام بخوابم…

+احیانا کار ناتمومی نداری؟

-هه؟کار ناتموم؟چی میگی؟

+یکم فکر کن…

-نه ندارم.بگیر بکپ.

+یادت نرفته مسواک بزنی؟

-بابا توئم گیر دادی ها.ساکت باش میخوام بخوابم.

+خب پس کار ناتموم داری.

-مسواک رو میگی؟

+آره دیگه.

صحنه ای نادر از دو مسواک غمگین
صحنه ای نادر از دو مسواک غمگین


-یه شب نزنم که چیزی نمیشه.حالا میشه خفه خون…

+دهنت بوی گند میده.برو مسواک بزن بیا.دو دقیقس.

-تازه دراز کشیدم نمیتونم پا شم.ساکت باش.

+برو دیگه.خودت میگی وقتی مسواک نمیزنی صبح که پا میشی دهنت بوی”سگ مرده”میده.

-دارم از خستگی میمیرم.ترجیح میدم زنده بمونم تا اینکه دهنم بوی سگ مرده نده.

+لوس نکن خودتو.پاشو برو مسواک بزن.

-تو چه میفهمی!منم که جون میکنم روزا شبها خسته و کوفته میشم تو فقط به بقیه اعضای بدن دستور میدی.

+پاشو…پاشو مسواک بزن برگرد.اگه مامانت بفهمه مسواک نزدی گیر میده.

-مگه مامانم پلیس فتاست…از کجا قراره بفهمه.

+حالا مامانتم نفهمه خودت که میدونی.

-مثل اینکه نمیخوای بفهمی.دارم از خستگی نابود میشم.یه ثانیه دیگه بگذره خوابم میبره…اگه تو بذاری.

+مسواک که خوابت رو ممنوع نمیکنه.

-چرا.خواب از سرم میپره.

+خب بعدش دوباره میاد.

-پتو تازه گرم شده.نمیشه.به حرمت پتو بی احترامی میشه.

+از حرمت پتو هم عذرخواهی میکنی.فعلا به حرمت مسواک برس.

-نمیشه فقط فراموشش کنی؟

+پاشو دیگگگههههه برو و بیا.فردا کلاست با معلم موردعلاقته ها.

-اما…

+آفرین بچه ی خوب…برو مسواک بزن.

(وی‌ بعد از نیم ساعت درگیری با خویش با بی حوصلگی پتو را کنار میزند و به سمت wc روانه میشود.)

مسواکخوددرگیرینوشته کوتاهجغدان شب بیدار
خشونت هرگز جواب نیست.خشونت سواله،و جواب بله اس.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید