هدیه نجفی
هدیه نجفی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

برای حسین رونقی، فرزند ایران

حسین رونقی
حسین رونقی

به نام قلم

این روز ها اگر کسی مانده باشد که داستان حسینِ کربلا را نشنیده باشد، داستان حسین رونقی را هم نشنیده است!

برای ستایش شجاعت و بزرگ منشی حسین رونقی، کلمات کم می آیند. البته که من اینجا قصد ندارم فقط کلمات را سر هم کنم تا از آزادگی حسین بنویسم؛ چرا که ترجیح می دهم این ها را به خودش، زمانی که از بند رها بود، بنویسم و از او برای بودنش تشکر کنم.

اینجا می نویسم چون می خواهم راه حسین را ادامه دهم. اینجا می نویسم چون حسین تنها با قلم و کلامش برای آزادی و عدالت می جنگید (و می جنگد).

حسین نه باتوم داشت نه گلوله. او از ما و برای ما می نوشت و مبارزه می کرد و حالا وظیفه ماست که هرجایی و در هر جمعی و هر شبکه اجتماعی از او بنویسیم تا داستان او را همه بدانند (شاید حتی بعد از هزار و چهارصد سال!) این کوچک ترین کاری است که از ما بر می آید.

حسین رونقی در سال 88 به خاطر تلاش برای دور زدن فیلترینگ و کمک به انتشار آزاد اطلاعات دستگیر و برای ۶ سال زندانی شد. حسین چند سال بعد، در سال ۱۴۰۰ زمانی که طرح صیانت مطرح شد، باز هم از طریق فعالیت های مدنی و نوشتن سعی کرد اعتراض خود را به این مسئله نشان دهد و درباره ابعاد این مسئله در یک رشته توئیت توضیح داد و بار دیگر بازداشت شد.

حسین رونقی در بازداشت اعتصاب غذا کرد و به خاطر عدم رسیدگی مسئولان زندان، دچار وضعیت جسمانی وخیمی شد. اما حمایت های مردم و رسانه ای شدن جریان بازداشت اش، او را نجات داد و توانست به قید وثیقه آزاد شود.

این روز ها حسین دوباره در زندان است؛ باز هم به جرم نوشتن!

وضعیت دقیقی از این روز های او در دسترس نیست ولی خانواده اش می گویند در روز های گذشته دو پای او شکسته و استفراغ خون کرده است اما الان نمی دانند که حسین کجاست و در چه وضعیتی است.

حسین نیاز فوری به درمان دارد و لعنت به ما که این روز ها جز نوشتن از او، کاری از دست مان بر نمی آید. تنها نگرانی و بی خبری که او اکنون کجاست، چه می کند و وضعیت اش چگونه است.

در جریان آتش سوزی اوین بسیاری از زندانیان با خانواده های خود تماس گرفتند و از وضعیت خود خبر دادند، اما هنوز از حسین خبری نیست! این بی خبری وحشتناک است. ما همه به حسین مدیونیم. باید از او بگوییم و از او بنویسیم و بشکند قلمی که ننویسد.

هرگز خودم را اینگونه شجاع باور نداشتم و اکنون فکر می کنم که هیچ چیز مانع حق خواهی من نخواهد شد. حسین گفته بود من هم می ترسم، اما ساکت نمی مانم. پس لعنت به ما اگر ساکت بمانیم.

پ.ن: تصویر مقاله کوچک و نامناسب است، می دانم. به خاطر اختلال در سرعت اینترنت نتوانستم تصویر بهتری پیدا کنم. ولی استواری و مصمم بودن حسین، در همین عکس کوچک هم پیداست.

پ.ن2: حسین پس از آن که موفق شد از دست مامورانی که به خانه اش هجوم برده بودند فرار کند، در روز پنجشنبه 31 شهریور (1401)، ویدئویی در اکانت توییتر اش منتشر کرد و خبر داد که روز شنبه 2 مهر با وکیل اش به دادسرای اوین مراجعه خواهد کرد. روز شنبه هنگام مراجعه، او و وکیل اش را بازداشت کردند.


اینترنتحقوق بشر
همواره در جستجو
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید