ویرگول
ورودثبت نام
Helia
Helia
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

امید، زندگی و لبخند

امید، زندگی ولبخند.

اینا لغاتی هستن که میخوام تو متن امشب در موردشون حرف بزنم. اما قبلش باید یه چیزایی رو بهتون بگم.

من ادمین یه پیج فروش آنلاین تو اینستاگرام هستم و با توجه به برند سازی ها و تصویر ذهنی ای که برای برند شده و ارزش های برند گاهی توی پیج یه سری مطالب رو تو قالب کپشن مینویسم.

تقریبا از یک ماه پیش من و بقیه ی دوستانم تو تیم تبلیغات تصمیم گرفتیم که یک لی اوت جدید برای پیج در نظر بگیریم و بیایم پست وسط هر ردیف رو عکس نوشته بذاریم ، اینطوری هم فشار از روی تیم عکاسی برداشته میشد و هم یه ظاهر متفاوت به پیج داده میشد و تو اسکرول کردن و بالا و پایین کردن صفحه توسط بیننده تاثیر مثبت داشت. پس این کار رو استارت زدیم و اولین عکس نوشته رو با امید شروع کردیم. فیدبکی که از فالوور های پیج گرفتم اونقدر جذاب بود که تصمیم گرفتم یه پست هم اینجا در مورد مطالبی که تو پیج منتشر شد بذارم. البته این تصمیم رو هفته ی پیش گرفتم اما به دلیل مشغله های زیادم نرسیدم و به امشب موکول شد. امیدوارم که از خوندن بقیه مطالب لذت ببرین.


امید

عکس نوشته اول امید بود و من در مورد اینکه خودم و بقیه دوستانم با چه امید هایی شروع به راه اندازی برند کردیم حرف زدم و از فالوور ها خواستم نظرشون رو در مورد امید بنویسن، یکی از کامنت ها که برای خودم خیلی جذاب بود این بود که " امید یعنی یه قدم جلوتر رفتن، تحت هر شرایطی" دلیل اینکه انقدر این کامنت به دلم نشست این بود که واقعا تو شرایط فعلی ای که ماها داریم میگذرونیم هم اقتصادی هم اجتماعی و هم سیاسی واقعا شاید یک جاهایی امید معناش رو برامون از دست بده ولی این جمله دقیقا برای این روزهای ماست، اینکه با وجود تمام شرایط سخت ولی بازم امید داشته باشی به قدم های کوچیکت، اینکه هر روز بتونی یه نقطه مثبت تو خودت ایجاد کنی. به نظر من اگه هر آدمی بتونه یه قدم مثبت هر چند کوچیک برداره حتی اگه این قدم مثبت فقط برای خودش و خواسته های خودش باشه ولی در نهایت تو کل جهان داره تاثیر مثبتی میذاره و اگه امیدش رو حفظ کنه در نهایت اثر مرکب تاثیر خودش رو میذاره.


لبخند

پست دوم لبخند بود که آدم هارو به چند ثانیه مکث کردن و لبخند زدن دعوت کرده بودم و از فالوور های پیج هم خواستم که لبخند بزنن. ماها این روزا تبدیل به آدم های بی اعصاب و انرژی منفی شدیم و کمتر لبخند میزنیم و گاهی اوقات فکر میکنیم تو این دنیای کثیف هیچ دلیلی برای لبخند زدن وجود نداره، ولی من بهت میگم که وجود داره. هزاران دلیل کوچیک و بزرگ تو زندگی تک تک ماها هست که بخوایم بخاطرش لبخند بزنیم، اونم یه لبخندِ از ته دل و عمیق. پس لبخند بزن، شهر ما به آدم های امیدوار و خندان خیلی خیلی بیشتر از آدم های موفق و پولدار و دانا و دکتر مهندس احتیاج داره.

بعد از اون پست چند تا از فالوور ها ازم تشکر کردن که بهشون یاداوری کردم که برای خندیدن نیاز به یه دلیل خیلی بزرگ نیست و یکی از فالوور ها یه پستی رو برام فرستاد که ایده واقعا قشنگی بود. روی یک کاغذ A4 نوشته بود لطفا یک لبخند بردارین بعد قسمت پایینی کاغذ رو با نقطه چین از قسمت بالاییش جدا کرده بود که شده بود یه مستطیل کوچولوتر بعدش اون قسمت رو به مستطیل های کوچیک تر تقسیم کرده بود و اون مستطیل های کوچیکتر رو با کاتر بریده بود فقط یه ضلعش به کاغذ وصل بود و هر کس میتونست یه دونه از مستطیل هارو از قسمت بالایی کاغذ بکنه و روی هر مستطیل کوچیک نوشته بود لبخند (امیدوارم تونسته باشم خوب توصیف کنم) این ایده به نظرم خیلی خفن بود و چقدر خوب میشه اگه بتونیم توی آسانسور های خونه هامون، مطب ها و مکان های عمومی یه همچین چیزی رو درست کنیم و بزنیم.


زندگی

پست سوم زندگی بود. هدفم از این پست این بود که به آدم ها یادآوری کنم که زندگی کنن، نه اینکه فقط بدو بدو کنن دنبال رویاها و آرزو هاشون. میدونین زندگی فقط کار و درس و خوردن و خوابیدن و این چیزا نیست، اون چیزی که ما امروز داریم ازش فرار میکنیم زندگیه واقعی ماست،خوشمون بیاد یا نیاد زندگی همینه، سختی داره، غصه داره، رنج داره اما کنار همه ی اینا غروب خورشید و بازی کردن با یه بچه و چایی خوردن بعد از کلی کار و خندیدن آدمی که دوستش داری رو هم داره. میخوام بگم انقدر غرق اولی ها نشو که از دومی ها غافل بمونی، انقدر تو عذاب و رنجت فرو نرو که نگاه محبت آمیز آدم ها به خودت رو نبینی، طعم خوش چایی رو نچشی و لذت بازی کردن با یه بچه رو نفهمی. میدونم درک این حرفا شاید تو این روزای سیاه خیلی سخت باشه یا اصلا مثلِ شعار بمونِ ولی متاسفانه زندگی و دنیا منتظر نمیمونن تا روزای بد تموم شه و بعد شروع بشن، زندگی همگام با سختی ها میره جلو، حالا این تویی که میتونی زندگی کردن رو انتخاب کنی، میتونی هم مردگی رو.


اگه تا اینجای متنم رو خوندین واقعا ازتون ممنونم و چون فیدبک خوبی از اونطرف گرفتم گفتم بیام و اینجا هم در موردش حرف بزنم شاید یه یادآوری بشه برای هممون مخصوصا تو این روزگاری که به شدت به یه سری یادآوری های این چنینی نیاز داریم.

اگه نظری دارین خوشحال میشم برام بنویسین و اگه دوست داشتین این پست رو، بگین که تو هفته های بعدی خلاصه ای از عکس نوشته و فیدبک های فالوور هارو براتون بنویسم.

یک دنیا ممنون، شبتون خوش ?

امیدزندگیلبخند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید