ویرگول
ورودثبت نام
Helia
Helia
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

اینجا حاشیه شهرِ

کوچه ها تنگ و باریکن، بعضیاشون هم پهن و عریضن. خیابون بندی ها خیلی قشنگ نیستن. خونه ها مکعب مستطیل های کوچولویین که کنار هم دیگه قرار گرفتن، انگار یه عالمه قوطی کبریت رو کنار هم دیگه نامرتب چیده باشی. به زحمت میشه تصور کرد که یه خانواده ٩،٨ نفره توشون زندگی میکنن. نمایِ ساختمون ها داغون و خرابه. حتی یدونه خونه سر حال و خوب پیدا نمیشه. ماشینا تو خیابون بدون هیچ قانونی، بدون رعایت حق تقدم و قوانین راهنمایی و رانندگی واسه ی خودشون میرن و میان، هیچ کسم بهشون هیچی نمیگه چون پلیسی وجود نداره که بخواد چیزی بگه، شهر بی قانونیه. تو خیابونا همیشه یه عالمه آدم در حال و رفت و آمدن. دنبال هر کدوماشونم چند تا بچه ی قد و نیم قد هست. بعضی از مادرها خودشون به زور ١٨ سالشونه. کمتر آدمی هست که ماسک زده باشه. هیچ کس لباس درست و حسابی ای تنش نیست، مخصوصا بچه ها. بچه های زیادی هستن که تک و تنها واسه ی خودشون دارن تو خیابونا میچرخن، از دختر بچه ٣، ۴ ساله بگیر تا بالاتر. در هر خونه ای که باز میشه چند تا آدم معتاد و مواد فروش و ناجور ازش میان بیرون. پارک ها فضای بازی بچه ها و جایی برای بازی و ورزش نیست. به جای بچه ها، دسته دسته آدم ها دور هم جمع شدن و دارن مواد میکشن. اگه از توی یکی از پارک ها رد بشی بی برو برگرد یکی هست که بهت تیکه بندازه. هوا هم انگار با هوای چند کیلومتر اون طرف تر فرق میکنه، هوا هم دود گرفته و آلودست.

اینجا حاشیه شهرِ،

جایی که اغلب آدما جرعت نمیکنن پاشونو توش بزارن،

جایی که اگه تو پاتو گذاشتی توش آدما با تعجب و ترس بهت میگن میدونی اونجا چه جور جاییه،

جایی که صدای رنج و فلاکت آدم هاش به گوش بقیه آدم های شهر نمیرسه،

جایی که اگه کلاهمون هم اون سمتی بیافته نمیریم برداریم،

اینجااااا حاشیه شهرِ،

حاشیه ای که فراموشش کردیم، خودمون خواستیم که فراموش کنیم، که نبینیم، که نشنویم،

اینجا خاکسفید،

فرحزاد،

مولوی،

لب خط،

شوش،

احمد آباد،

شهر ری،

ملک آباد،

.

.

.

هستش.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید