انسان؛ هربار، بلااستثنا.
تصور کنید چیزی طراحی میکنید. هرچیزی، یک محصول، سرویس، سازه، یا... یک جعبه؛ اولویت طراحی شما مردم هستند؛ نه فقط گروهی از مردم، همۀ مردم. افرادی که چیزی را از جعبه برمیدارند و همچنین افرادی که در قدم اول چیزی را درون جعبه میگذارند و افرادی که جعبه را حمل میکنند.
واضح است که دانشآموزان اولین افرادی هستند که برای طراحی مدنظر قرار میدهیم. منطقی هم هست؛ مدرسه را برای افرادی طراحی میکنیم که قرار است بیشتر از هر شخص دیگری از آن استفاده کنند.
حالا تصور کنید شما والدین یکی از دانشآموزان هستید. ده دقیقه مانده به تعطیلی مدرسه. شما ماشینتان را روبهروی درِ مدرسه پارک کردهاید. در خیابانی باریک که تقریبا خلوت و آرام است. شما منتظر صدای زنگ تعطیلی هستید تا فرزندتان را بردارید و بروید. هرچه به زنگ تعطیلی نزدیکتر میشوید متوجه ماشینهای بیشتری در اطرافتان میشوید؛ تا جایی که یک دقیقه مانده به زنگ، پشت، جلو و بغل ماشینتان با ماشین دیگر والدین احاطهشدهاست. آن خیابان آرام و خلوت الان به شلوغترین نقطۀ شهر تبدیلشده. ترافیک سنگین و آزاردهندهای هم برای والدین دانشاموزان و هم دیگر شهروندان بوجود آمدهاست.
حالا اگر هنگام طراحی این مدرسه درکنار دانشآموزان، والدینشان را هم مدنظر قرار میدادید، شاید خیابان را عریضتر میکردید یا جای پارک بخصوصی برای والدین در نظر میگرفتید یا حتی مدرسه را جای دیگری میساختید و همه را از این تجربۀ بد نجات میدادید.
و درکنار آنها کارکنان مدرسه، مدیر، معلمان، کسی که مسئولیت نظافت مدرسه را برعهده دارد و هرکسی که به شیوهای با مدرسهای که شما طراحی کردهاید تعاملی دارد را مدنظر قرار دهید؛ اگر بهاندازۀ کافی اهمیت میدهید.
طراحی برای همۀ اجزای سیستم کار سخت و زمانبری است. و شما با طراحیتان روی همه تاثیر میگذارید. فقط باید انتخاب کنید این تاثیر یک تجربۀ خوب است یا بد.