آنچه در این کتاب میخوانیم، ماجرایی جذاب و تا حدودی عجیب و شنیدنی به روایت آلن استرن و دیوید گرینسپون از آغاز شکلگیری ایده ساخت فضاپیمای نیوهورایزنز تا پشت سر گذاشتن موانع متعدد و گاه عجیب و واقعی است که درنهایت موجبات خدمتی بزرگ به بشریت را فراهم آورد تا پا از مرزهای زمین بیرون گذاشته و غیرممکنهای سفر تا دورترین ناشناختههای منظومه شمسی و حال فراتر از آن را ممکن سازد.
گویی قانونی نانوشته همواره به ما میگوید که تلاش کن و صبور باش تا آنچه در جستجویش هستی در زمانی مقرر اتفاق بیفتد. ما انسانها عضوی از مجموعه طبیعت هستیم، اما امیدوارم که در این مجموعه، همچون زنبورهای عسل، کندوهای ششضلعی زیبا و کارآمد خود را بسازیم تا اینکه بخواهیم همچون موریانه که چوب را میخورد، به جان طبیعت بیفتیم. اگر همگام با طبیعت و نه علیه آن پیش برویم، نتیجه کار ما حیرتانگیز خواهد بود و در غیر این صورت فاجعهآمیز خواهد بود که حاصلش در خوبترین حالت به لطف اکتشافات فضایی، سفر به سرزمینی دیگر در منظومه شمسی یا فراتر از آن است و در بدترین حالت محتمل، به نابودی بشریت خواهد انجامید.
چنانچه دلتان میخواهد زندگی حرفهای یک دانشمند را لحظهبهلحظه همراه او و گروهش از کمی پیش از زمان ارائه طرح پیشنهادی فضاپیمای افقهای نو تا رساندن آن با هزار مشقت به پلوتو تجربه کنید، فقط کافی است با این کتاب همراه شوید.
خنده، گریه، هیجان، اضطراب و گاهی عصبانیت را همراه با تیمی متشکل از بهترین دانشمندان و مهندسین تجربه میکنیم. شاید هم در پایان همچون من، نسبت به پلوتو تعصب پیدا کنید.