علی آقا
علی آقا
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

اندر احوالات ماشین خراب آقا


بعله حَجاقا. راسیاتش این ماشین ما حالش خب نیست تازگیا. منم نیمیدونم چش شده س. آوردمش پیشی شوما بلکه یه دسی به سر و روش بکشین تا حالش جا بیاد. منم فقط میفهمم حالش خب نیست. راسیاتش جادون خالی با هم ریشامون رفته بودیم شمال. همون جا بود که همچینی شد. البته صد و بیست مرتبه خداروشکر تو را وا اینا نذاشتمون. اما حالش خب نیس. بعله عرض می کردم تو شمال همچینی شد. با هم ریشامون رفته بودیم جادون خالی رشت. بوسوره مون اونجا ویلا خریده س. ما وم هر دفعه بخَیم بریم شمال کیلیداشا میسونیم آ میریم. بیشتری موقعا هم با همین هم ریشامون میریم. البته گای هم با این خوار و بَردِر ها خودمون میریم اما بیشتری با هم ریشامون میریم. شوما وم اگه خواسین قدمدون سر چشم ما. شماره ما میدم بیشدون هر موقع خواسین دستور بده ین تا کیلیدی ویلا را برادون بسونم تقدیمدون کونم. خداروشکر این فک و فامیلا مادری بچا اصی پولکی نیسن. دستی بده شونم خبه س. اجاره خیلی نیمیسونن. هر موقع وم دستور بده ین آ بخواین کیلیدا میدن. بعله عرض می کردم تو شمال همچینی شد. اما هم ریشامون گفتن حالا طوری نیس آ تا برگشتیم بعدی درستش کون. ما وم گفتیم سمعا و طاعتا. از شوما چه پنهون این هم ریشاما از خودی ما سر ترن. یکیشون مثی شوما فنی ش خبه س. وضع و ایناشم خدا رو صد هزار مرتبه شکر بزنم به تخته خبه س. یه دکون تراشکاری دارد تو یکی همین فرعی زپرتیا شاپور جدید. رو حسابی حرفی همین ایشون باش این همه را را اومدم. اون یکی هم ریشمون هم تحصیل کرده س آ کارخونه دارد. این یکی هم بزنم به تخته وضعش از ما دو تا هم بهتره س. بالاخره هم تحصیل کرده س آ هم کارخونه داره. اما خداروشکر از اون آدِمای نیس که خودشا بیگیره دا و به پولش بنازه د آ دُگم و یبس و اینا باشه د. نه، خیلیم خب و خاکی س. اصی من اِز همین اخلاقا هم ریشامون خوشم میاد. وگرنه پولا که خوار و بَردرا خودمون هم دارن. اتفاقا این هم ریشمون رفته س حرم امامِ هشتم خادم هم شده س. اینقده خاکی س. هر چند وقت یه بار میره د یه چند روزی اونجا میمونه د آ خادمی هم میکونه د. بعله عرض می کردم. ماشینی ما تو سفر همچینی شد. اتفاقا سفر قبلی هم که رفته بودیم با همین هم ریشامون رفته بودیم. جادون خیلی خیلی خالی بود اون دفعه. جادون خالی رفته بودیم مشهد پابوسی آقا. اتفاقا سفری خبی هم بود. راحت و خب رفتیم آ برگشتیم. یه هتل هم گرفته بودیم تو همین خیابون امام رضا، همون اوِّلاش کوچه سوم چارمی دسی راست. تو کمری کوچه یه پیچ میخورد دسی راست، هتله وم صاف سر همین پخی کوچه بود. سر کوچه هم حالا اِگه خواسین تشریف ببرین یه ساندویچی هس برا نشونی دادن خبه س. اتفاقا غذاشم خبه س. ما یه شب به اهل و عیال رفتیم یخده غذاواشا امتحان کردیم خب بود. بعله عرض میکردم. تو سفر همچینی شد. ما بیشتری سفرامونا با این هم ریشامون میریم. این دفعه هم این هتله را یه هم ریشامون جسته بودش. اتفاقا جادون خالی خب هتلی هم بود. غذاش خب بود. خدماتش خب بود. گارسوناش خوش اخلاق بودن. قیمتش هم خب بود به نسبتی کیفیت ش. جادون خالی اون مشهده خب مشهدی بود. ما وم حرم که میرفتیم حال خوشی داشتیم. شنیده ین که میگند خودی آقا باید بطلبند تا آدِم حالی خوشی داشته باشه د. اتفاقا جادون خالی تولد امام رضا هم بود. راهپیمایی گذاشته بودن تا مردوم برند حرم عرض تبریک. مردومم یکی یه دونه از این شاخه گلایلا استده بودند و یکی یه دونه شاخه گل میبردن حرم برا عرض تبریک. جادون خالی خیلی با صفا بود. جمعیت اومده بوداااا. آ تو شهر هم پری نذری آ اینا بود. شیرینی آ شکلات آ نقل آ نبات. والا ما که ندیدیم ولی میگفتن برا تولد آقا خودی آستان قدس هم کیک تولد میگیره د آ پخش میکونه د بین مردوم. خلاصه خیلی صفا داشت اون سفر. صحن جامع با اون همه عظمتش کیپ آ کیپ آدم وایساده بود. دیگه انقلاب و آزادی و جمهوری اسلامی را نگم برادون. رواق امام هم یه مراسم خب گرفته بود آ این مداح جوون پسندا اونجا میخوندن. واقعا جادون خالی بود. بعله عرض میکردم. این ماشینی ما حالش خب نیس آ تو شمال همچینی شد. البته حالا که داره د یادم میاد تو همون مشهده وم یخده قر اومد سرمون. اما ما محلش نذاشتیم خودش بنده خدا خب شد. جادون خالی تو همون سفر این بچه کوچیکه هم ریش کوچیکمون یکی از این کفترا حرم اومده بود کنارش آ اینم کلی ذوق کرده بود. مادرش هم یخده نون داشت تو کیفش داد بچه ش بدد این کفترا. جادون خالی یگ عالمه کفتر اومده بودن دوری ما داشتن نون میخوردن. کفترا داشتن نون میخوردن. کم کم کلاغ سیاوا هم اومدن. هم کفترا بودن. هم کلاغ سیاوا. هیشکی هم به این کلاغا نیمیگف اینجا دمی حرمه س آ نیاین حرم. کلاغ سیاوا بودن. کفترا وم بودن. ما وم جادون خالی قند تو دلمون آب شد. دلمون خوش شد راسیاتش. رفتیم یخده از این خوردنیا آستان قدس خریدیم که پخش کونیم بین مردوم. جادون خالی خیلیم زود تموم شد. آخریشا که برا خودم برداشتم یه پسره جوونه ی اومد وایساد جلوم زل زد تو چشام. معلوم بود یخده خل وضعه س آ عقل سالمی نداره د. از همینا که میگند منگلند آ دیوونه ند. سلام کرد آ ماوم جواب دادیم آ هیچی دیگه م نگف. همینطو فقط زل زد تو چشا ما. منم دوزاریم افتاد که این یه دونه کیکی ما را میخواد. ماوم دیدیم دیگه نذری بوده س بدیم بره. جادون خالی تا دادمش گل از گلش شکفت آ رف. جونم برادون بگه د خب سفری بود اون سفر. ما اون دیونه یه را که دیدیم تازه فهمیدیم وقتی میریم حرم انقده حرف نزنیم اونا بده اینا بده. سلام که بوکونیم و زل بزنیم بیخی گنبدطلا خودشون میفهمن. خدابیامرز مادری ما – خدا رفتگان شوما رم بیامرزه د- همیشه میگفت تو پس پرده چه دانی که چه خوب است و چه زشت؟!! بعله. عرض میکردم. این ماشینی ما حالش خب نیست تازگیا. من هم عرض کرده بودم درست نمیدونم چش شده س. برا همین آوردمش خدمتی شوما بلکه یه دور باش بزنین بفهمین این بی صَّحب چش شده س. این سوییچ تقدیمدون. اگه بشد همرداون نیام بهتره س. یخده چی عجله دارم. راسیاتش این پسر کوچیکه ما...، ...، ...، ...

.

پ.ن: روی‌درروی و نگه‌برنگه و چشم‌به‌چشم

حرفِ ما و تو چه محتاجِ زبان است امروز!

.

پ.ن: کلاغ سیاها هم رفته بودند بغلی کفتر سیفیدا.

امام رضاکلاغ سیاهاصفهانیداستان خیلی خیلی کوتاهحرم
تعریف دار نیستم... هر طور دوست دارید در مورد من فکر کنید! :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید