یکی از ویژگیهای مغز ما این است که میتواند پیشفرضهایی را بسازد که ما نمیدانیم. به این ویژگی مغز سوگیری ناخودآگاه میگوییم. این ویژگی در تمام زندگی ما تاثیرگذار است ولی اینجا تاثیر آن در محل کار را میبینیم.
صحبت ما در این زمینه به دو بخش تقسیم میشود: ایجاد آگاهی و دست به کار شدن. در بخش اول میبینیم که سوگیری نا خود آگاه چیست در محل کار چگونه است. در بخش دوم میبینیم چگونه با رفتارهایمان جلوی آن را بگیریم.
دانستن این که چگونه این خصیصه را کنترل کنیم یک مهارت مهم برای رهبری در دنیای حرفهای امروز است. منظور از رهبری در یک سازمان بزرگ نیست؛ بلکه هر شخص در هر جا میتواند برای بهتر شدن شرایط جامعه اطراف خود از آن استفاده کند.
بازی مغز
بخشی از بررسی سوگیری ناخودآگاه مربوط به این است که بپذیریم مغز ما می تواند پیش فرض هایی را انجام دهد که ما از آن آگاه نیستیم. برای مثال ویدیوی در این لینک را ببینید که از سایت youtube گرفته شده است:
https://www.dideo.ir/v/yt/zNbF006Y5x4
نام این فیلم assumptions است به معنی فرضیات. ابتدا بدون اینکه توجه داشته باشیم، مفز ما در مورد اشیا فرضیاتی را با استفاده از تجربیات پیشین انجام می دهد که می فهمیم درست نیستند. این حقهی دیداری را در حین بحث در ذهن داشته باشید.
یک نمونه واقعی
حال میخواهیم یک مورد واقعی که این پیش فرضهای غیر ارادی ذهنی تاثیرگذار بودهاند را بازگو کنیم:فردی 74 ساله قصد استخدام در یک شرکت را داشت. هنگامی که مشخصات خود را در سایت آن شرکت وارد میکرد متوجه شد که برای انتخاب سن مشکل دارد. زیرا گزینههای موجود تنها تا سن 52 را شامل میشدند! اینکه برنامه نویسان آن سایت فقط تا این سن را برای انتخاب قرار داده بودند ممکن است به خاطر مقررات شرکت باشد . اما اگر به خاطر مقررات شرکت نبوده باشد، پای سوگیری ناخودآگاه به وسط میآید؛ زیرا، برنامه نویسان سایت بصورت پیش فرض در نظر گرفته اند که افراد بالای 52 سال اقدام به درخواست کار نخواهند کرد.
باید پذیرفت که سوگیری ناخودآگاه بخشی از طبیعت ماست و هر انسانی ممکن است چنین ویژگیهایی داشته باشد. آن چیزی که اهمیت دارد این است که بدانیم این ویژگی برای همیشه با ما نخواهد بود و ما میتوانیم آن را تغییر دهیم.
همه ما بعضی چیزها را بیشتر دوست داریم
همه ما بعضی از چیزها را نسبت به بقیه چیزها ترجیح میدهیم. مثلا دوغ به نوشابه. این ترجیح دادن میتواند در انتخاب افراد هم باشد؛ مثلا ما افرادی که از نظر اخلاقی، جنسیت، طرز تفکر یا ویژگیهای دیگر به ما شبیه هستند را برای دوستی ترجیح میدهیم.
دانشمندان علوم اعصاب پی بردهاند که مغز انسان "ما" را از "آنها" جدا میکند. یعنی به سرعت بین افرادی که از خودمان میدانیم و دیگران فرق میگذارد. با وجود این که این طبقهبندی یک اتفاق طبیعی مغز است، باعث میشود پیش داوری کنیم. پیش داوری به این معنا که یک گروه با ویژگیهای مشترک را یکسان ببینیم. مشکل این کار هم همین است. اینکه تمام اعضای یک گروه خاص را یکسان بدانیم؛ مثلا، همه افراد عینکی باهوش اند.
با گذر زمان این پیش داوری ها تبدیل به نظراتی میشوند که خود به خود به ذهن متبادر میشود؛ یا چیزی که آن را سوگیری ناخودآگاه میدانیم. این نظرات تحت تاثیر جامعه، رسانه ها، تاریخ، سینما و چیزهای دیگری که روی ما تاثیر میگذارند، هستند. شکلگیری آنها از پنج سالگی شروع میشود و همان طور که عادتهایی را در خود ایجاد میکنید این ذهنیتها هم رشد میکنند. اگر هر روز جوراب خود را پشت در اتاق بگذارید این یک عادت برای شما میشود. همین طور اگر مدام با این نظر که آقایان در زمینه ریاضی و خانم ها در زمینه هنر برتر هستند در جامعه مواجه شوید، یک عادت ذهنی برای شما میشود.
ایجاد تبعیض
ابتدا پیش داوریهای ما با گذر زمان تبدیل به سوگیری ناخودآگاه میشود. در این شرایط افراد یا گروههای خاصی را به طور پیش فرض با یک سری ویژگیهای مشترک میشناسیم. این نوع نگاه در رفتار و تصمیم گیری ما تاثیر میگذارد. با این نوع نگاه پیش از اینکه از افراد رفتاری را ببینیم، آنها را قضاوت میکنیم. با این قضاوتهایی که درستی آنها ثابت نشده است، در درون خود احساس جدایی از بعضی افراد و نزدیکی به بعضی دیگر میکنیم. این باعث میشود در ذهن خود گروهبندی انجام دهیم و با کسانی که در گروه خود نمیدانیم به شکل متفاوتی رفتار کنیم و فرصت ارتقا ، انتخاب و ... را از آنها بگیریم . در این حالت نسبت به این افراد دچار تبعیض شدهایم.
ایجاد خودی و غیرخودی
تا اینجا دیدیم سوگیری ناخودآگاه در همه ماست و بخشی از انسان بودن ماست. اما اگر این طور است چرا باید راجع به آن صحبت کرد؟
سوگیری ناخودآگاه باعث ایجاد جدایی است. ممکن است این حس را در محل کار، مدرسه، اعضای فامیل یا جای دیگر تجربه کرده باشید. حسی که شما از آنها نیستید یا خودی محسوب نمیشوید.
این مسئله را در محل کار به خوبی میتوان دید. برای مثال قرارهایی که همکاران برای بعد از اتمام کار میگذارند تا با هم به تفریح بروند. در اینجا کسانی که در این نوع قرارها شرکت میکنند خودی و دیگران غیرخودی محسوب میشوند. این جدایی از دیگران میتواند روی بازدهی کارمند تاثیرگذار باشد. این مسئله که روی فرد تاثیر میگذارد آیا می تواند بر شرکتی که در آن کار می کند هم اثر داشته باشد؟ طبیعتا تاثیرگذار است. کسانی که خود را همراه جمعی از همکاران خود میدانند به آنها کمک میکنند و خلاقیت خود را بهتر بروز میدهند و کسانی که خود را جدا میدانند برعکس این عمل میکنند.
در اینجا نباید نقش سوگیری ناخودآگاه را منکر شد. در واقعیت کسی این گروهبندیها را اعلام نمی کند و این ما هستیم که خود را داخل یا خارج یک گروه میدانیم و این سوگیری ناخودآگاه است که به ما میگوید چه کسانی خودی یا غیرخودی هستند. این سوگیری میتواند در استخدام اعضای جدید یا تصمیمات مهم هم تاثیرگذار باشد. در واقع این تاثیرات ناشی از سیستم آن شرکت نیست بلکه ذهن افراد در تشخیص افراد مشابه خود است که چنین عمل میکند. همچنین باید توجه داشت که در محل کار در بهترین حالت همه باید خودی محسوب شوند تا بیشترین بهرهوری حاصل شود.
در محل کار
در دو بند زیر دو مورد را بررسی میکنیم. هنگام مطالعه سعی کنید تجربیات مشابه خود را یادآور شوید.
ابتدا افرادی که از نظر اخلاقی یا طرز تفکر یا موارد دیگر شبیه ما هستند را میشناسیم و آنها را خودی میدانیم. هرکس جزو خودیها نباشد با ما نخواهد بود. کبوتر با کبوتر باز با باز. ما دوست داریم افراد شبیه خودمان را با ویژگیهای بهتری ببینیم. این باعث میشود با آنها راحتتر باشیم و خارج از محل کار هم برای تفریح روی آنها حساب کنیم.
کار دیگری که میکنیم این است که دنبال تایید تصورات خود توسط دیگران هستیم؛ دنبال رفتار یا اطلاعاتی که صحت نظرات ما را ثابت میکنند. در واقع آنچه را دلمان می خواهد باور میکنیم. به این نوع رفتار سوگیری تاییدی یا confirmation bias گفته میشود. وقتی باور زیادی به یک مطلب داشته باشیم ، به جای دیدن واقعیات دنبال تایید حرف خود هستیم. این باعث میشود ضعف خودی ها را کوچک بشماریم و تواناییهای غیر خودیها را نادیده بگیریم.
ایجاد تغییر
این که ما دارای سوگیری ناخودآگاه هستیم به این معنا نیست که همیشه در زندگی ما تاثیرگذار است. میتوان با اصلاح رفتارمان اجازه اثربخشی را از آن گرفت.
خلاص شدن از سوگیری ناخودآگاه تقریبا محال است ولی با رفتارهایی میتوان کاری کرد که مغزمان متفاوت فکر کند. برای مثال بودن در کنار افرادی که علایق و سلایق گوناگونی دارند باعث میشود تفاوتها اثر منفی در نگاه ما نگذارند. یا میتوان با نشان دادن رفتارهایی برخلاف پیش داوریهایی که در مورد ما میشود، ذهنیت دیگران را در مورد خود تغییر دهیم.
برای تغییر رفتار نیاز به ایجاد عادت هایی درون خود هستیم. این عادت ها را در بخش بعد بررسی میکنیم.
(منبع این نوشته درس Unconscious Bias: From Awareness to Action در edx هست)