ویرگول
ورودثبت نام
Hesam resalat
Hesam resalat
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

کوچینگ یا سربازی ؟


این مقاله داستان واقعی یه پسر ۲۲ ساله اس که میخواد تازه سرنوشت خودشو رقم بزنه‌....
داستان من و کوچینگ
من یه پسر ۲۲ ساله هستم که ۲۸ شهریور سال ۱۳۹۹ با رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه لرستان فارغ التحصیل شدم و قراره تازه زندگی خودمو تشکیل بدم و دنبال کار و سرنوشتم برم .
مثل بقیه پسر های این مملکت ۲ راه پیش روی خودم دارم ، یا باید برم سربازی یا برای فرار از سربازی ارشد بخونم و یه حرفه یاد بگیرم و خرج خودمو بدم،

آخه میدونی چیه ! پسر وقتی از ۲۰ سالگی سنش رد میکنه باید خرج خودشو بده و مستقل بشه ، البته اینم بگم که این همیشه عقیده من بوده .
برای انتخاب ادامه مسیرم با هرکس که می‌شناسم شروع به مشورت کردم و منطقی که هرکس دیدگاه خودشو بهم میگه و برام جالب بود اونایی که کار اداری دارن میگن ارشد برا چیته برو سریع سربازی یه جا کارمند شو و یه حقوق سر ماه بگیر و خداروشکر کن ، ولی افرادی که تو بازار هستن میگن سریع برو سربازی و بیا تو بازار و شروع کن به فعالیت .
شانس خوب یا بد ، یکی از مهم ترین سال های زندگی من هست که باید یه تصمیم خیلی جدی برا سرنوشت خودم بگیرم که مصادف شده با کرونا . و منم چون دانشگاه رو زود تموم کردم میخوام خیلی سریع تکلیف خودمو روشن کنم پس تصمیم گرفتم با صمیمی ترین دوستم برم پرونده اعزام به سربازی بدم و تمام کار هارو انجام دادم که داخل این بحران بودم که لایو استاد ماهان تیموری رو درمورد دوره ی کوچینگ دیدم .
منم یکم برا سربازی تردید کردم و شروع کردم به سرچ کردن و پرسیدن درمورد این حرفه و از کوچ های مطرح ایران صحبت کردم گرفتم با کلی رایزنی راضی شدن بهم مشورت بدن.
هرچی بیشتر سوال میکردم علاقه ام به این کار بیشتر شد تا این که حرفه کوچینگ تا حدودی برام شفاف شد و از طرفی دوستم گفت باید سریع پرونده رو بدیم و داخل یه ۵ شنبه از دی ماه ۹۹ من واکسن سربازی رو زدم و فردا صبح یعنی جمعه همون هفته از سازمان برای مصاحبه با من تماس گرفتن وقتی رزومه خودمو اعلام کردم گفتن که میتونی داخل دوره ثبت نام کنی .
این جا بود که من داخل یه دوراهی بزرگ که سرنوشت منو می‌سازه گیرکرده بودم ،
کوچینگ یا سربازی ؟
مطلع شدم که دوره ۹ ماه است و منم تا شهریور ۱۴۰۰ معافیت تحصیلی داشتم و ازطرفی این شغل کامل به اخلاقیات من و رسالت من نزدیک بود و بزرگ ترین ریسک زندگیمو کردم و داخل کرونا با شرایط بد مالی که اون زمان داشتم اومدم تهران و داخل دوره ثبت نام کردم .
کلاسا شروع شدن و اونجا رفیق هایی پیدا کردم که ارزششون برا من از هر الماسی تو این دنیا بیشتره .
هرچی بیشتر با کوچینگ آشنا میشم دارم به معجزه بودن اون پی میبرم .
من یه داداش دوقلو دارم که ۲۲ سال باهم ارتباط خیلی صمیمی نداریم و وقتی کوچینگ وارد زندگیم کردم و با مهارتی که داشتم داداشمو شنیدم و درکش کردم و باعث شد بعد ۲۲ سال یه ارتباط موثر بی واسطه ای شکل بگیره که این ارتباط رو مدیون کوچینگ هستم .
اولین کوچ رو با بچه های خارج سازمان روز ۵ عید ۱۴۰۰ رفتم و یه حرفی بهم زد که هیچ وقت اینو فراموش نمیکنم ، بهم گفت داخل این ۲۴ سال زندگیم هیچ وقت کسی منو این طور نشنیده بود و منم این حرف هارو هیچ وقت نزده بودم .
اونجا بود که به خودم افتخار کردم که چه مسیر عالی انتخاب کردم و خدارو شاکر هستم که کوچینگ رو تو مسیر من گذاشت تا به رسالت خودم که کمک کردن به بهتر شدن زندگی افراد هست برسم .

ممنون از وقتی که برای خوندن سرنوشت من گذاشتید?


کوچکوچینگداستان زندگیکسب و کار
محقق و عاشق کوچینگ و کسی که کوچینگ رو معجزه زندگی میدونه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید