دنیایی که ما امروز میشناسیم حاصل بزرگترین نبرد تاریخ تا اوایل قرن بیستم است. نبردی که بسیاری از اولین ها و البته آخرین ها را در بر داشت.
نبردی که انسان برای اولین بار غیر از زمین و دریا در عرصه خدایان نیز جنگید و آسمان را هم به زیر یوق خود در آورد.
نبردی که پایانی بود بر نوع امپراتوری های شناخته شده طول تاریخ. بعد از این جنگ امپراتوری های تزاری روسیه، عثمانی، پروس شرقی و با فاصله حدود کمی بیش از یک دهه امپراتوری های بریتانیا و فرانسه و ایتالیا نیز به شکل سنتی خود فرو پاشیدند و بسیاری از کشور های شناخته شده امروز از دل این امپراتوری ها در همین صد سال گذشته شکل گرفتند.
انسان در خلال این جنگ به قدرت تخریب گر علم بیش از پیش پی برد، تا آنجایی که ماشین نابود گر آلمان ها، ژاپنی ها و آمریکاییها در جنگ دوم جهانی زاده سرمایه گزاری بی نظیر در تحقیق و توسعه علمی جنگ افزارها بود.
حتی اکثر کشورهای امروز منطقه ما مانند لبنان، سوریه، عراق، فلسطین، عربستان، اردن، یمن، کویت، پاکستان و ... همگی بعد از این جنگ و از دل امپراتوری های فروپاشیده تشکیل شدند.
جالب تر اینکه بانیان این جنگ بستگانی در سطح عمه زاده و دایی زاده و همگی از نوادگان ملکه ویکتوریا بودند که به روی هم و به روی مردمان بی گناه آتش گشودند و باعث تغییر دنیای شناخته شده آن زمان شدند.
جنگ جهانی اول، جنگ بزرگ، جنگ خندق ها یا هرچه که بنامیمش نقطه آغاز جهان امروز ماست.
حال این سوال پر رنگ تر از همیشه در شرایط فعلی دنیا برای من شکل میگیرد که آیا به نقطه پایان جهان شناخته شده و دگرگونی دوباره دنیا رسیده ایم؟