حسام آبنوس
حسام آبنوس
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

سهل و ممتنع مثل زخم

باز شدن پای گذشته به امروز با «از زخم‌های نهانی»

از زخم‌های نهانی
از زخم‌های نهانی

«سهل و ممتنع؛ کاری که هم ساده به نظر می‌رسد و هم به سادگی انجام شدنی نیست.» این تعریف را برای هرچیزی که واجد این توصیف باشد می‌توان استفاده کرد. مثل اینکه دروازه خالی روبه‌روی آدم باشد ولی به جای اینکه توپ را با یک بغل پای ساده وارد دروازه کنی، بزنی به خال آسمان! یعنی در ظاهر ساده است ولی حجم استرس و اتفاقات آنقدر در آن لحظه زیاد است که کار ساده تبدیل به غولی بی‌شاخ و دم می‌شود و انجام دادنش راحت نیست. حتی مثالی که نوشتم هم نتوانست خیلی توصیف درستی از سهل و ممتنع باشد.

همه این‌ها را برای این نوشتم تا مثلا کار خودم را برای ورود به دنیای کتابی که قالبش مصداق سهل و ممتنع است، راحت کرده باشم، ولی نشد. کتابی که در قالب پرطرفدار این روزها در میان اهالی ادبیات نوشته شده! می‌گویم اهل ادبیات چون این قالب در بازار ادبیات ایران، قالبی نسبتا نو محسوب می‌شود و هنوز جا دارد تا به لایه‌های پایین مخاطب ادبیات و کتاب راه باز کند. هرچند کتاب و به ویژه ادبیات، در میان مخاطبان خیلی چندلایه نیست و با توجه به شمارگان کتاب‌ها معلوم است که خیلی خبری از لایه‌های متعدد نیست و باید اقبال نویسنده و مترجمی بلند باشد که کتابش از لایه ادبیات به لایه‌های دیگر راه پیدا کند و از شمارگان محدود این روزها گذر کند و خوانده شود. هرچند همان‌ها هم که گذر می‌کنند و خوانده می‌شوند نزد اهل ادبیات فاقد مولفه‌هایی است که این جماعت آن را نماد ادبیات و اثر ادبی و «فاخر» می‌دانند. بگذریم.

سخن بر سر کتاب «از زخم‌های نهانی» است. مجموعه جستاری نوشته عماد مرتضوی. کتابی که نشر گمان آن را منتشر کرده است.

اول از همه برگردم به همان ترکیب ابتدای یادداشت: «سهل و ممتنع»! جستار، قالب ادبی این روزهای بازار ادبیات ایران، یکی از آن سهل و ممتنع‌هایی است که فعلا تا مدت‌ها می‌توان درباره چیستی و چگونگی آن حرف زد، نوشت، رد و یا قبول کرد! اصلا چرا راه دور برویم، همین «رمان». مگر درباره آن اتفاق نظر وجود دارد؟ مگر هرکس تعریفی نکرده و چیزی بر تعریف قبلی اضافه یا از آن کم نکرده؟ حالا چه توقعی داریم که جستار را بتوانیم تعریف کنیم و بگوییم چه چیزی هست یا چه چیزی نیست؟ کار آنقدر بالا گرفته که خود جستار هم به چند زیردسته تقسیم می‌شود و گره را کورتر می‌کند. برای همین بهتر است همینجا از خیر تعریف و توصیف و برشمردن عناصری که یک جستار را شکل می‌دهد گذر کنیم. برای رسیدن به شکل و شمایل جستار کاری جز اینکه نمونه‌های مختلف را بخوانیم و به یک تعریف ذهنی برسیم نداریم. البته می‌توان نمونه موفقی را هم مثال زد و گفت این جستار است و باقی در دامنه این قله جاخوش کرده‌اند و حداعلی همین است که ما می‌گوییم ولی خب به تعداد خوانندگان متن ادبی، می‌توان قله و دامنه داشت و این یعنی افتادن در بازی بی‌پایان تعریف «جستار چیست؟».

شما هم اگر خیلی کنجکاوید، با یک جستجو در گوگل و خواندن یکی دو کتاب (همان‌ها هم نه کامل‌اند نه دقیق، بلکه بر اساس نیاز بازار منتشر شده‌اند) شکل و شمایلی از آن را در ذهنتان بسازید و همان را جستار صدا بزنید.

اما «از زخم‌های نهانی»...

برای خواندن ادامه یادداشت به سایت مجله الکترونیک واو بروید.

هیچم و چیزی کم | کتاب می‌خوانم | گاهی درباره آنها می‌نویسم | همواره از همه‌کس یاد می‌گیرم | سینما هم دوست دارم | قهوه یادم رفت :) | آنجا که کلمات تمام می‌شود موسیقی آغاز می‌شود.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید