یکی از مصادیق این ادب این بود که اگر خداوند به انسان لطف کرد و عیبهای خیلی کوچک وجود او را به او نشان داد، او نباید مأیوس شود.
یکی دیگر از مصادیقش این بود که یکذره از خوبیهای عالم را به خودش نسبت ندهد و دچار عُجْب و خودپسندی نشود.
یکی دیگر از مصادیق این ادب، مراعات عزتنفس و اظهار بینیازی از غیر خدا هست.
لذا ادب در این انتهای راه دو نتیجه دارد:
۱- هیچیک از خوبیهای عالم را به خود نسبت ندهد.
۲- از غیر خداوند هیچ درخواستی نداشته باشد.
با این ادبی که تعریف کردیم یک جایگاه و منزل نهایی برای سالک حسینی به وجود میآید به نام فقر. بعد از فقر، وصال است.
فقر یعنی چه؟
چند نوع فقر وجود دارد.
گاهی فقر مایه بدبختی آدم است. این فقر زمانی است که انسان مشکل مالی و امکاناتی و ... داشته باشد. این فقر برای انسانی است که هنوز رشد نکرده است و همین عدم رشد، سبب میشود او همواره به نعمتهای دیگران حسرت بخورد و آرزوهای دنیایی داشته باشد. این فقر خطرناک است چراکه میتواند موجب کفر شود.
نوع دیگری از فقر وجود دارد که برای انسان خطرناک نیست.
این انسان که به فقر رسیده است، ویژگیهای خاصی دارد. ازجمله:
۱- همین اندک مال دنیا که دارد را کافی میداند و راضی و قانع است.
۲- وقتی مال و سرمایهای به دست میآورد نگران میشود که مبادا این سرمایه بین خود و خدا فاصله بیندازد.
امام رضا (ع) میفرمایند: هرکس از روزی کم خدا راضی باشد، خداوند از عمل کم او راضی خواهد شد.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «هیأت متوسلین به چهارده معصوم(ع)» کلیک کنید.