جلسه بیست و چهارم: پیوندهای امت اسلامی
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (مائده / 51)
ای گرویدگان به دین! یهودیان و مسیحیان را همجبهگان و دوستان خود مگیرید. آنان بعضی همجبهه و دوست بعضی دیگرند. هر که از شما با آنان پیوند برقرار کند، در حقیقت از آنان و در شمار آنان است. حتما خدا گروه ستمگران را هدایت نمیکند.
یهودیان و مسیحیان را اولیای خود [پیوندخوردگان و پیوستگان با خود] مگیرید. ... انتخاب مکنید. آنها بعضی اولیا و همجبهگان و پیوستگان بعضی دیگرند. نگاه نکنید که بلوکهایشان از همدیگر جداست؛ در معنا، برای ضدیت با اصالتهای شما، همه یک جبههاند.
هر کس تولّی کند با آنان -تولّی یعنی ولایت را پذیرفتن...- هرکسی که قدم در وادی ولایت آنها بگذارد و پیوند بزند خودش را با آنها، مرتبط کند خودش را با آنها، رابطه برقرار کند، « فإِنَّهُ مِنهُم» بیگمان او خود از آنان است.
فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَىٰ أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ (مائده / 52)
بیماردلان را میبینی که به میان جبههی کافران میشتابند؛ میگویند (و بهانه میآورند) که میترسیم آسیبی به ما برسد. باشد که خدا فتح و پیروزی مومنان را برساند یا حادثه ای به سود آنان تدارک کند، و آنگاه این بیماردلان برآنچه در دل نهان میداشتهاند پشیمان گردند.
بیماردلان میشتابند در میان جبههی دشمنان دین، قناعت نمیکنند به اینکه بروند طرف آنها، بلکه میشتابند؛ قناعت نمیکنند به اینکه تا پهلویشان بروند، میروند تا آن اعماق جبههشان. اگر بپرسی آقا چرا این قدر با دشمن دین میسازی؟ با کسی که میدانی ضد دین است، چرا ضدّیت که نمیکنی هیچ، دوستی هم به خرج میدهی؟
اگر این را از او بپرسی، در جوابت چنین میگوید: «یَقُولُونَ نَخشَی أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ » میگویند میترسیم یک آسیبی به ما برسد؛ اگر دوستی نکنم، میترسم به من آسیبی برسانند یا برساند. چقدر به گوش آدم آشناست این حرفها. «نَخشَی أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ » میترسم برایمان دردسری درست بشود، میترسم برایمان اسباب زحمتی درست بشود؛ ببنید چه کلمات آشناییست.
خدا در جواب اینها چه میگوید؟ میفرماید: امید است که خدا پیروزی را نصیب جبههی مومن کند، یا یک حادثهای از پیش خود، به سود آنان پدید آورد. بعد که این کار بشود، آن وقت، تا این بدبختهایی که با آنها ساخته بودند، پشیمان بشوند، روسیاه بشوند، بگویند دیدی چه غلطی کردیم، اگر میدانستیم که جبههی مؤمن این جور پیروزمند و نیرومند خواهد شد، با دشمن دین، با دشمن خدا نمیساختیم؛ خودمان را بی آبرو نمیکردیم.
وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا أَهَٰؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ ۙ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خَاسِرِينَ (مائده / 53)
و به مومنان بگویند: آیا همین اینان بودند که با سختترین سوگندها بخدا سوگند یاد میکردند؟ که ایشان با شمایند، کارهایشان پوچ شد و بر باد رفت و زیانکار گشتند.
بعد از آنی که آنها خودشان را مفتضح کردند و با دشمنان ساختند.... مؤمنین، در بهت و حیرت فرومیروند! ا ! همینها بودند، این چهرههای خوش ظاهر و موجّه، قسم میخوردند، با سوگندهای غِلاظ و شداد که ما با شماییم. هر وقت با آنها حرف میزدیم، هر وقت به آنها چیزی میگفتیم، میگفتند بله، ما هم با شما هم عقیدهایم، ما هم با شما اختلافی نداریم، ما هم همین حرفی که شما میزنید، میزنیم، در مقام بیان، این جور با آدم حرف میزدند؛ بعد معلوم شد که دلهای اینها مریض بوده و علیرغم ظاهر نیکشان، دلهای چرکین و سیاه و نفاقآمیز داشتند. مؤمنین آن روز میگویند عجب! ببین چه قسمی میخوردند اینها ؟!
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (مائده / 54)
ای گروه مومنان! از شما هرکس از دینش بازگردد، خداوند مردمی را خواهد آورد که آنان را دوست بدارد و آنان او را دوست بدارند. در برابر مومنان فروتن و مهربان باشند. در برابر کافران، شکستناپذیر و تسخیر ناپذیر باشند. در راه خدا کارزار کنند و از ملامت ملامتگری نهراسند. این فضل و بزرگواری خداست که به هرکس خواهد میدهد. و خدا گشودهدست و داناست.
اگر این بار رسالت و مسئولیتی را که با ایمان به خدا پذیرفته بودید، از دوشتان روی زمین بگذارید و آن را به سر منزل نرسانید؛ خیال نکنید که این بار به سر منزل نخواهد رسید؛ نه، این بارِ خدا به سر منزل خواهد رسید، منتها سعادتش را کس دیگری خواهد برد... این مردم همان مردم ایدهآل اسلامی اند. آن جامعهی ایدهآل اسلامی، از لحاظ پیوندها و رابطههای داخلی و خارجی این جورند که در این آیه آمده است.
خود خدا آنها را دوست دارد...، آنها هم خدا را دوست میدارند... «قُل اِن کُنتُم تُحِبّونَ اللهَ فَاتَّبِعونی یُحبِبکُمُ اللهُ»... اگر خدا را دوست دارید، از من که پیغمبرم متابعت کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد. پس «یُحِبُهم وَ یُحِبونَهُ»؛ یعنی اینها صد درصد تسلیم فرمان خدا بودند، که مورد محبت خدا بودند.
[خاصیت بعدی اینکه] فروتن هستند در مقابل مؤمنان؛ این نشانهی کمال رابطه و پیوند صمیمانه است.... یعنی وقتی که در مقابل مردم قرار میگیرند، جزو مردمند، با مردمند، در راه مردمند، برای مردمند، خودشان را از میان مردم بیرون نمیکشند.
[ویژگی سوم] نقطهی مقابل [فروتنی در برابر مردم است] در مقابل کافران و دشمنان دین و مخالفان قرآن، «اَعِزَّةٍ» هستند؛ یعنی تأثیرناپذیر، یعنی سربلند، یعنی حصاری از فکر اسلامی دور خود پیچیده و کشیده که هیچ نفوذی از آنها نپذیرند.
خاصیت دیگرشان این است که در راه خدا [بی امان ، بدون قید و شرط] جهاد و مجاهدت می کنند.
و در آخر از ملامت هیچ ملامتگری هم نمیهراسند و نمیترسند.
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ (مائده / 55)
ولی (و مرکز پیوندهای اجتماعی) شما فقط خداست و پیامبرش و آن مومنانی که نماز را به پامیدارند و زکات را ادا میکنند در حالی که در رکوعند.
ولی و قائِم امر، آن کسی که تمام نشاط و فعالیتهای جامعه و امت اسلامی به او باید برگردد و از او باید الهام بگیرد، خداست. خب خدا که مجسم نمیشود بیاید بین مردم بنشیند امر و نهی کند، دیگر چه کسی؟ «وَ رَسولُهُ» پیداست که بین رسول و بین خدا هرگز رقابت و تنازع و تنافر هم که نیست؛ رسول اوست باز. خداست و رسولش، خب، رسول که همیشه باقی نمیماند. بعد از رسول چه؟ بعد از رسول هم داریم... آن مؤمنان. کدام مؤمنان؟ هر کسی که ایمان آورد کافی است؟ نه، نشانه دارد. «اَلَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاةَ» اقامهی نماز میکنند، «وَ یُؤتونَ الزَّکاةَ» می دهند زکات را، «وَ هُم راکِعونَ»،... در حالی که در رکوعند...، سمبل و رمز برای یک چنین کلّیتی چه کسی میتواند باشد در جامعهی اسلامی؟ غیر از علی بن ابی طالب کسی را سراغ نداریم. در آن جامعهی اسلامی، آن کسی که میتوانست سمبل این گونه جناحِ ایمانیِ متقن محکمی باشد، علی بن ابی طالب است.
وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ (مائده / 56)
و هر که خدا و رسولش و مومنان را پیوسته و همجبههی خود بسازد پس به یقین حزب خدا همان فیروزمندان اند.
اگر ولایت را مراعات کردیم.... اگر ولایت را که دارای سه بعد شد تا حالا؛ یکی حفظ پیوندهای داخلی، یکی قطع پیوند و وابستگی به قطبهای متضاد خارجی... یکی هم حفظ ارتباط دائمی و عمیق با قلب پیکر اسلامی و قلب امت اسلامی یعنی امام و رهبر... چگونه خواهد شد؟ آیهی قرآن جواب میدهد به ما ... آن کسی که قبول ولایت کند... اینها غالبند، پیروزمندانند. از همه پیروزتر همینها هستند و اینهایند که بر همه جناحهای دیگر غلبه خواهند داشت.
برای شرکت در مسابقه از طریق این لینک اقدام کنید.
برای کسب اطلاعات تکمیلی به فضای مجازی هیئت مراجعه نمایید.
تلگرام | اینستاگرام | بله | ایتا