جلسه پنجم : ایمان و پایبندی به تعهدات
احساس تعهد در مقابل همه احکام خدا
لَقَدْ أَنْزَلْنَا آيَاتٍ مُبَيِّنَاتٍ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (نور / 46)
همانا نازل ساختیم آیاتی روشنگر و خدا هر که را بخواهد به راه راست رهنمون میگردد.
اینکه میگوئیم هر که را خدا بخواهد، خواستن خدا یعنی چه؟ یعنی یک نفر را خدا میخواهد، یک نفر را نمیخواهد؟ با بعضیها یک نظر خاصی دارد، آنها را میکشاند، میبرد، بعضیها را پس میزند؟ اینجور نیست قضیه. اراده و مشیت خدا -در موارد معمولی البته- جز در قالب علتهای طبیعی و عادی جلوهگری نمیکند. ... اراده کردن خدا به این معناست که وسایل و اسباب عادی پیش آمده یا نیامده؛ اگر وسایل و علل عادی پیش آمده برای انجام گرفتن این معلول، با اراده و خواست شما، اینجا خدا خواسته. اگر چنانچه شما نخواستید پیداست که خدا نخواسته؛ نه اینکه نخواستن خدا موجب بشود که شما اراده نکنید؛ نه، شما در اراده کردن آزادید. خدا نخواسته یعنی علت لازم مترتب نشده، این معنی خدا نخواسته.
خب چرا نمیگوئیم علت لازم مترتب نشده، میگوییم خدا نخواسته؟ برای خاطر اینکه به وجودآورندهی علتها و خاصیت بخش علتها خدا بود. ... به خاطر اینکه خدا آفرینندهی علتهاست، به این دلیل. این «من یشاء» ها در همه جای قرآن از این قبیل است.
وَيَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ وَمَا أُولَٰئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ (نور / 47) میگویند: به خدا و پیامبر ایمان آوردیم و سر به فرمان نهادیم. آنگاه گروهی از آنان پس از این ادعا، سر از فرمان دین میپیچند و اینان مؤمن نیستند.
گروهی از آنان [ایمانآورندگان] پس از این ادعا [که ایمان آوردهاند] از فرمان خدا و پیغمبر رو برمیگردانند -صحبت از کفار نیست، صحبت از مرتدین نیست که یکهو قهر میکنند، از عالم اسلام خارج میشوند، میروند؛ نه، صحبت از همین مؤمنین معمولی داخل جامعههاست، جامعهی اسلامی- قرآن میگوید اینها مؤمن نیستند.
وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ (نور / 48)
و چون دعوت شوند به سوی خدا و پیامبر که میان آنان حکم و داوری کند، گروهی از آنان را مینگری که روی گردانند.
آیه به حسب ظاهر دربارهی قضاوت است، تعبیر حکومت در قرآن، غالباً، نمیگویم همیشه، به معنای قضاوت کردن است، همان چیزی که ما داوری و قضاوت به آن میگوییم، اما مضمون مفاد آیه عام است، چنین نیست که این دربارهی کسانی است که تن به قضاوت پیغمبر فقط نمیدهند، نه، آن کسانی که تن به فرمان پیغمبر در غیر موارد قضاوت هم نمیدهند، مشمول آیه اند و این روشن است.
وَإِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ (نور / 49)
و اگر (در ماجراییی) حق به جانب آنان باشد، گوش به فرمان و سر به راه، نزد پیامبر میآیند.
اگر حق به جانب آنها باشد، بیایند به سوی پیامبر اطاعتکنندگان، با اذعان. آنجایی که بناست حکم به نفع آنها باشد، در مقابل دین تسلیم اند؛ آنجایی که احتمالاً حکم به زیان آنهاست، دین را قبول ندارند. اینجا قرآن اینها را به استیضاح میکشد در حقیقت.
چرا آنجایی که به سود شخصیتان نیست، دین را قبول نمیکنید؟ یکی از سه چیز است:
أَفِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ يَخَافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (نور / 50)
آیا در دل مرضی دارند؟ یا به دودلی و شک (در امر دین) دچار شده اند؟ یا میترسند که خدا و پیامبرش بر آنان ظلم کنند؟ حقیقت آن است که آنان خود ستمگرانند.
آیا در دل آنان بیماری است؟ بیماری نفاق؟ بیماری هوا و هوس؟ بیماری جهل و غرور؟ این بیماری در دل آنهاست که نمیپذیرند حکم را؟ یا بالاتر از این است؟ (أمِر ارتَابُوا) یا اصلاً در دین شک کردند اینها؟ اگر شک در دین نداری، اگر مردد نیستی، در ریب نیستی نسبت به دین، چرا آنجایی که به سودت نیست و برایت زحمت دارد، آنجا حاضری زیرش بزنی، اصلاً دین را منکر بشوی، یعنی آن حکم را منکر بشوی؟
یا از این هم بالاتر است: شاید میترسند خدا و پیامبر به آنان ظلم کنند؛ که این از آن شک کردن بالاتر است، این عین کفر است. ... آن کسی که چنین ترسی داشته باشد، بترسد که خدا یا پیامبر به او ظلم بکند، این آدم پیداست که خدا و پیامبر را اصلا نمیشناسد و قبول ندارد. اینها خودشان ظالمند. خدا به کسی ظلم نمیکند، اینها هستند که به خود و به حقیقت ستم میکنند.
إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴿51﴾وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ﴿52﴾ (نور)
سخن مؤمنان به هنگامی که نزد خدا و پیامبر برای حکم و قضاوت، فراخوانده شوند جز این نیست که گویند: شنیدیم (دانستیم) و فرمان بردیم. و فقط آنهایند رستگاران و به هدف نائل شوندگان.
اما مؤمنین چه جورند؟ ببینید فرهنگ قرآنی این است. مؤمنین در اصطلاح قرآن کسانی هستند که پس از آنکه به سوی خدا و رسول دعوت شدند میگویند شنیدیم و فرمان بردیم. که عرض کردیم شنیدیم یعنی فهمیدیم نه اینکه به گوش شنیدیم. یعنی پس از آنکه آگاهانه ایمان آوردیم، آن وقت اطاعت هم ورزیدیم.
آن کسی که مؤمن است و میخواهد مؤمن بماند و از ثمرات مؤمن بودن بهره ببرد، در مقابل همهی احکام خدا باید احساس تعهد کند و در همه جا احساس تعهد کند. ... قرآن در مقام توبیخ بنی اسرائیل میفرماید: به بعضی از دین ایمان دارید، به آنجاهای بی دردسر راحتش مؤمنید و متعهد، به بعضی دیگر از دین بیایمانید؟
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (نور / 55)
خدا به کسانی که ایمان آورده و عمل شایسته انجام دهند، وعده و نوید داده است، که بدون تردید، آنان را در زمین، خلیفه و جانشین میسازد، همانطور که پیشینیان را خلیفه ساخت. و آئینشان را که برای آنان پسندیده است، مستقر و پابرجا مینماید. و پس از ترس و ناامنی، برای ایشان امنیت ارزانی میدارد که: مرا عبودیت کنند و کسی را شریک نسازند.
وعدهی الهی در این آیه به صراحت میگوید: ما به مؤمنین وعده کردیم که حکومت روی زمین برای شماست، ایده و آیین و فکر و مکتب شما بر جهان خیمه خواهد زد، ترس و بیمناکی شما بدل به امن و امان خواهد شد، اگر در طول تاریخ زجر کشیدید، جور بردید، بعد از این به راحتی، بی دغدغه، بی تشویش خواهید زیست و خدا را عبادت خواهید کرد و رقبای خدا را از زمین برخواهید انداخت. این وعده مربوط است به مؤمنین متعهد. ... شرط تحقق این وعده چیست؟
شرطش این است که جملات اول آیه محقق شود: خدا وعده داده به کسانی که ایمان بیاورند و عمل شایسته و صالح کنند؛ یعنی طبق تعهدات این ایمان عمل کنند.
بعضی خیلی وسواسی میشوند و جمود میکنند، میگویند مخصوص زمان ولیعصر صلواتاللهوسلامهعلیه است. شکی نداریم ما در اینکه امام زمان مصداق کامل این آیه است. در این تردیدی نیست؛ اما کجای این آیه نوشته که مخصوص آن زمان است؟ بگویید ببینیم! چرا آیه را محدود میکنید؟ مگر خدا با مؤمنین صدر اسلام به این وعده عمل نکرد؟
«لیستخلفنهم فی الارض» که جانشینشان سازد بر روی زمین، همچنانی که مؤمنان پیشین را جانشین ساخته است. ما خیال میکنیم مؤمنین هر جا بودند از اول عالم، همیشه توسری خورده اند، اصلاً تاریخدانی و جهانبینی عامهی مسلمانها این است که ایمان یعنی ملازمت با کتک خوری؛ مسلم بودن، مؤمن بودن، در راه خدا بودن، ملازم با زجرکشیدن است و شکنجه شدن و کشته شدن و شکست خوردن.
درست نقطهی مقابل آنی که قرآن میخواهد بگوید. ما یک وقتی تشریح کردیم این را که چطور دین از اولی که به وجود آمده تا امروز، همهاش پیشرفت داشته و یک قدم عقبنشینی نداشته. آنی که خیال میکنند عقبنشینی است، آن پیشرفت است در واقع.
خوف و بیم را به امن و امان تبدیل خواهیم ساخت. تا چه بشود؟ در سایهی این امنیت چه کار کنند؟ امنیت داشته باشند تا بتوانند راحت لم بدهند و لشی کنند و بیعاری کنند؟ نه. آن امنیت برای این است که بتوانند در سایهی آن، یک گام و ده گام به سوی سرمنزل نهایی انسان، یعنی تکامل، نزدیک بشوند. بتوانند بندگی خدا کنند.
برای شرکت در مسابقه از طریق این لینک اقدام کنید.
برای کسب اطلاعات تکمیلی به فضای مجازی هیئت مراجعه نمایید.
تلگرام | اینستاگرام | بله | ایتا