بدون شک؛ پدیده ی زشت «دزدی» خاصِ زمان و مکان معینی نبوده است و به جسم و شئی خاصی هم محدود نمی باشد، بلکه به گستردگی کره ی زمین و قریب به تعداد افراد و اشخاصِ ساکنِ روی زمین و یا معادل آن و به فراوانی مایحتاج دور و بر آدم ها میتواند مسبوق به سابقه باشد. البته در انواع و اشکالِ مختلف و پیدا و پنهان، این تجاوز و تعدی اتفاق افتاده است. کُنِشِ «دزدی» فقط غریبه را در بر نداشته است، داخل یک خانواده و بین افراد فامیل یا قبیله هم سابقه داشته است.
اگر بگویم خیلی از ما آدمها از خود نیز دزدیده ایم تعجب می کنید؟! همه آنچه که ما کُلاه گذاشتن سرِ خود می شناسیم، میتواند شکلی دزدی ازخود باشد. بداخلاقیهای فراوانی جامعه جهانی را آزار میدهد. برای آنکه بتوانم افکار و اندیشه ام را از کوچه پس کوچه هایِ دزدی، تجاوز و تعدی، به جاده انسانیت و درستکاری و اخلاق برسانم، باید دنبال نشانه ها و علامت مثبت بگردم. بنابراین؛ چند پرسش اساسی را مدِ نظر قرار میدهم.
این دزدی ها، شاید در حدِّ نیازِ حیاتی سارقین و دزدان صورت گرفته است؟
گویند؛کلاغ ها هم دزدی میکنند! اما اتفاق نظر وجود دارد که آنها به حکم غریزه این عمل را انجام میدهند. آدم ها به واسطه کدام خصلت و یا براساس چه حکمی از هم نوع خود می دزدند؟
حکم نیاز؟ حکم جاه طلبی و خودخواهی؟ حکم چشم داشت؟ حکم هیجان؟ حکم نداشتن اختیار یا ضعف اختیار؟ حکم زور و اجبار؟ حکم استحقاق؟ و یا ... آیا قانون نانوشته ای برای تایید «دزدی» وجود دارد؟
آیا قانون پیشگیری از «دزدی» ناکارآمد است و بازدارنده نیست؟
آیا قانون گذاران ناقص و ناتوانند و قانون آنها کامل و جامع نیست؟ آیا مجریان قانون را از مسیر صحیح هدایت و اجرا نمی کنند که منجر به خسارتِ جان و مال مردم می گردد؟
آیا دستگاه عدلیه و قضائیه در صدور حکم و اجرایِ قانون بازدارنده عاجز است؟ آیا دزدان در مقابل این قوانین و مجازات واکسینه و بی اثر گشته اند؟ آیا دزدان، بیماران سرطانی و لاعلاج دوران تاریخ هستند ؟ شاید دزدی همانند خوابیدن، خوردن و نوشیدن و امثالِ آن، از ویژگی های عادی یک انسان زمینی و مخیّر است؟
واژه «متجاوز» را در نظر میگیرم، از خود می پرسم یک فرد متجاوز چه کسی است؟ در پاسخ می یابم که؛ "دست انداختن به مال و ملک و حریم شخصی افراد از سوی یک فرد دیگر بدون اِزن و اجازه شرعی یا قانونی را تجاوز گویند". صرف نظر از همه این سوالات می پذیرم که نوعی تجاوز و تعدی و دست اندازی به مال وجان و ملک و حریم خصوصی افراد به شکل یواشکی و آگاهانه و بدون اجازه به نام «دزدی» از سوی عده کثیری صورت گرفته است و در حال وقوع است، آینده هم خالی از وقوع آن نیست! مگر؛ گروهی به نامِ « مُخلَصین، مُخلِصین، مؤمنین، مُتَّقین، ساجدین، راکعین، صالحین، شاکرین، خائفین و صادقین ... »، - بر اساس بیانِ صریح قرآن مجید- که بعید می دانم عده آنها بیشتر از «دزدان» باشد. چونکه؛ قرآن میفرماید: آنها عده ای قلیلی از اُمَّتِ آخر الزمان هستند!
با خود می گویم که شاید این دزدیها و تجاوزگریها تقصیر «چشم» و «دل» است. آنجا که بابا طاهر عریان میفرماید:
"زدستِ دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازُم خنجری نیشش ز فولاد زنُم بر دیده تا دل گردد آزاد ! "
اگر چشم نبیند دل هوس نمیکند پس چشم ها مقصرند.
شاید تقصیر پاهاست که آدم را به راه کج و تجاوز میکشاند؟ آنجا که پروین اعتصامی میسراید: " پای او همواره به راه کج است دست او هر شام و سحر بر دعاست! "
شاید تقصیر دستان است که مال غیر را بر میدارند، مگر نه آنکه در شرع مقدس آمده است دست دزد را قطع کنند؟ پس تقصیر دست هاست!
آیا دست ها شریک جرمی نداشته اند؟ دهانی که شاهد برداشتن مال غیر از سوی دست بوده است چرا مال دزدی را با اشتها بلعیده است، و معده هم احتمالا ناچار بوده است آنرا هضم کند، و رودهها نیز میبایست جذبش کنند، و مقعد بدبخت نیز چارهای جز دفع آن نداشته است، و تازه باید به آب شسته و تمیز گردد !
برای آنکه اعضای فوق را از شرمندگی برهانم گفتم: شما غصه نخورید؛ ای دست و سر و پا و بدن! شاید «حرص» و شاید «حسادت و کینه» شاید «بی ارادگی و ضعف اراده» و شاید...
*این مطلب گزیده ای است از کتاب "دزدی سقوط از هبوط!" نوشته حسین فغان پور گنجی