عصرِ سه شنبه هفتم دی ماه یکهزارو چهارصد، از بازرسی گاز مربوط به یک گلخانه بر می گشتم که صدای پیامک را در گوشی همراه متوجه شدم. احتمال دادم از سوی دفترِنظام مهندسی باشد. اگر چه پیامک های ایرانسل، همراه اول، فروشگاههای زنجیره ای، شرکتهای آب و برق و گاز و ... وقت و بی وقت، با اجازه و بدون اجازه، در گوشی حضور مستمر دارند، اما در این لحظه چندان مطرح نبودند. در کنار جاده توقف می کنم تا مبداء و مفاد پیامک را بررسی نمایم. حدسم درست بود. از دفتر نظام مهندسی کار جدیدی به من واگذار شده بود. صبح برای گرفتن نقشه به دفتر نظام مهندسی رفته بودم، همکار اداره گفته بودند: آمار بازرسیام هنوز پایین تر از میانگین است و چند کار دیگر به من محول خواهد شد. فرصت را غنیمت دانستم و به سایت گاز سازمانِ نظام مهندسی و پروفایل شخصی خودم وارد شدم. نقشه را دانلود کردم تا پروژه را ارزیابی کنم. شاید آدرس آن در همین مسیری که هستم باشد. بخت با من یار شد. در روستای درزیکلای آخوندی یک بازدید ارفاقی مربوط به دودکش را مجدداً انجام میدادم، ( این کار هنگام ظهر بازدید شده بود و دودکش بخاری اشکال داشت که مالک سریعاً نسبت به اصلاحش اقدام کرده بود.)، از همانجا میتوانستم وارد بلوار کشاورز شده و این پروژۀ جدید را بازرسی نمایم.
وارد کوچه شهید یحیی پور گنجی 19 شدم، اما آدرس را پیدا نکردم. به شماره مجری که از دوستانم بود، زنگ زدم. گفتم: یک پروژه به نام شرکت شما دستم آمده که آدرسش واضح نیست. شمارۀ مالک و مجری هر دو برای شماست! آقای هاشمی گفت: من از این پروژه اطلاعی ندارم و باید از منشی خودم بپرسم. از بابت این که تماس گرفتم تشکر کرد و عذر تقصیر که؛ چند تا استا شاگردِ جوشکار دارم، گاهی برای خودشان مستقل کار میزنند و من هم برای کمک کردن به آنها، نقشۀشان را مهر و امضاء میکنم. اجازه بدهید! مشخص کردم به شما اطلاع میدهم. گفتم: مشکلی نیست، خواستم کارم را یکسره کنم که قسمت نشد. تا غروب هنوز وقت داشتم، لذا به جستجوی خودم ادامه دادم. یکی از ساکنانِ کوچه به من گفت: کوچه های گلنار و رفعت در آن طرف بلوار و در کوچۀ پاسداران( شهید یحیی پور گنجی 16) است. یکی از مشکلاتِ ما، به عکس و اسکنِ ناقص، بی کیفیت از نقشه و پروانه و... توسط مجریان مربوط میشود که اطلاعات روی نقشه به وضوح قابل خواندن نیست. مثلاً؛ در همین پروژه، من آدرس را شهید یحیی پور گنجی 19- گلنار3- رفعت13 میخواندم. اما وقتی به دفتر نظام مهندسی رفتم و اصل نقشه را گرفتم، آدرس این گونه بود: شهید یحیی پور گنجی 16- گلنار4- رفعت14 . حدود یک هفته برای ایجاد هماهنگی صبر کردم، ولی تماسی از سوی مجری یا مالک با من گرفته نشد. از بازرسی یک پروژۀ کفخواب در آن مسیر بر میگشتم، مجدداً وارد خیابان پاسداران شدم و پی آدرس گشتم و بالأخره مکان را یافتم. استا گچکاری در محل حضور داشت، اما درب قسمتِ کنتور گاز و مسیر عبور لوله بسته بود. شماره مالک را از ایشان گرفتم اما مخاطب در دسترس نبود! دیگر بیخیال شدم و با خودم عهد کردم تا خودشان پیگیر نشدند اقدامی صورت ندهم. هنوز مقداری از کارهای نازک کاری ساختمان مانده است، احتمالاً مالک عجله ای ندارد. چند روز بعد، جوشکارش با من تماس گرفت و جهت بازرسی این کار از من دعوت به عمل آورد! گفتم: چه عجب یادی از ما کردید! افتخار صحبت با چه کسی را دارم؟ گفت: حمید هستم، پسر عموی آقای هاشمی، جوشکارِ منزل فرشاد ... منم با لحنی آمیخته به خنده گفتم: و مردم آزار...! یک هفته دنبال آدرس بودم، متأسفانه شمارۀ شما و مالک را نداشتم. آقای هاشمی هم از وجود این کار اظهار بی اطلاعی میکرد. حال یک سؤال؛ چرا این واحد مسکونی فقط سیستم گرمایشی پکیج دارد و اجاق گاز ندارد؟ گفت: مهندس جان! نمیدانستم که اذیت شدید، از این بابت عذر خواهی میکنم. این پروژه قصه اش کمی طولانیه. اول آنکه؛ آقای هاشمی در جریان کار بوده و اتفاقاً به من مشاوره داده، اما ظاهراً یادش رفته. دوم اینکه؛ قبلاً برای خانمِ آقا فرشاد، یک حادثۀ ناگوارِ انفجار گاز و سوختگی رخ داده که شدیداً از گاز وحشت داره، تا حدی که فعلاً خونۀ مستأجری آنها، کنتور گاز قطع میباشد. از سیستم برقی برای گرمایش و پخت و پز استفاده میکنند. هر ماه مبلغ زیادی بابت قبض برق پرداخت مینمایند. به همین دلیل، برای منزل نوسازش تحت هیچ عنوان حاضر به لوله کشی گاز نبوده و این موضوع بین فرشاد و همسرش مطرح بوده است. برای حل این مسئله، کلی با خانمش صحبت کردم. اتفاقاً کتابِ داستانهای گازدار شما را به او نشان دادم. گفتم: ایشان از بازرس های قدیمی شهرستان هستند و به مسایل ایمنی گاز توجه ویژه دارند. تجربیات خودش را در قالبِ داستانهای کوتاه به صورتِ کتاب در آورده است، برای آنکه خیالت راحت باشد او را برای بازرسی گاز منزل شما میآورم. فقط یک پکیج برای گرمایش شوفاژ و آب گرم مصرفی در تراس قرار میدهم. حتی به اندازۀ یک سانتیمتر هم لولۀ گاز داخل ساختمان نمیکشم. برای مطبخ میتوانی از اجاق گاز برقی استفاده نمایی. دیگه نگران چی هستی؟ اینگونه شد که نقشه به نام شما ثبت گردید. حالا کی بریم بازدید؟ همین الآن! با مالک هماهنگ کرد تا به اتفاق هم این کار را بازرسی کنیم. کنجکاو بودم تا حقیقت داستان را از زبان مالک بشنوم، لذا وانمود کردم از قضایا بی اطلاع هستم. زودتر از جوشکار رسیده بودم. در هنگامِ گفتگوی تلفنی به آقا حمید گفته بودم که فشار سنج( 1-120 ) برای کنترلِ فشار باد از دقت لازم برخوردار نیست و من قبولش ندارم، خصوصاً این کار که طول لوله کشی کمتر از ده متر و حجم باد درون لوله ناچیز است. به همین دلیل در راه آمدن، دنبالِ تهیۀ گیج فشار(1-60) رفته بود و کارش طول کشید. من هم از آقای رضازاده پرسیدم: چرا در مطبخ یا آشپزخانه هیچ گونه شیر گاز برای پخت و پز نگذاشته است؟ بعضیها هم در مطبخ و هم در آشپزخانه، شیر اجاق میگذارند، پارکینگ یا حیاط RCطلب میکنند، باز در تراس یا پشت بام نیز شیرگاز اضافه برای مواقع لزوم مطالبه میکنند. اما شما... در حالیکه دستانش را دور سینه هایش قلاب کرده بود سرش را به پایین انداخت وگفت: متأسفانه، خانم من دچار حادثه و سوختگی شده و از شعله و گاز و اینجور چیزها گریزانه. کپسولِ پیک نیک برای درست کردنِ چای و صبحانۀ کارگران اینجاست، هر وقت برای تماشای پیشرفت کار او را با خودم سر ساختمان میآورم، ابتدا کپسول را به نحوی از مقابل چشمانش دور میسازم. گفتم: همانگونه که آدمِ مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسه، «آدمِ گاز گزیده هم از شیلنگ سیاه و سفید میگریزه»! حوادث ناشی از گاز ممکن است ناگوار و جبران ناپذیر باشد، به همین دلیل ایمن سازی و هوشمند کردن تجهیزات مربوط به گاز مورد توجه جدی است. ترسی خوبه که به جا و مؤثر باشه. ترس بی مورد و آسیبهای روحی و روانی ناشی از آن را باید درمان کرد. آقا حمید آمد و نتیجۀ بازرسی را با او در میان گذاشتم. همین مختصر کارِ تک مصرف، یک اشکال فنی داشت که رفع آن الزام آور بود.
وقتی به منزل آمدم، با برادر زاده ام که دکترِ روانشناس و مؤسس درمانکدۀ طرحواره ایران است، در این خصوص پیامک دادم و نظرش را جویا شدم. جوابش خیلی کوتاه بود. PTSD
دیگر بیشتر از این مزاحمش نشدم، تشکر کردم و به جستجو در گوگل پرداختم. اختلال اضطراب پس از سانحه(PTSD) را مطالعه کردم.
برگزیده از کتاب «داستانهای گازدار2 »تألیف مهندس حسین فغان پور گنجی.